محتوا

داستان من و محتوا/ انتخاب موضوع تخصصی

بخش پنجم

طی گفت‌و‌گو‌هایی که با هم داشتیم، دوستم احساس کرده بود که حالم خوش نیست. به همین خاطر در وات‌ساپ چندین ویس برایم فرستاد و گفت:

دیشب گفتی که در این مسیر، حلزون‌وار پیش می‌روی و ناامید شده‌ای. حق داری. این ناامیدی هر چند وقت یکبار به سراغت خواهد آمد. اگر به سایت دوستان محتواگر نگاهی بیندازی اکثر آن‌ها چندین ماه است که سایتشان را بروز نکرده‌اند. یکی از دلایل رها کردن محتوا این است که محتوا در ابتدای راه هیچ چشم‌اندازی ندارد فقط در صورت تداوم، ابتدا خودت تغییراتی را در روحیه و شخصیتت می‌بینی و بعد دیگران.

در محتوانویسی، چرایی تولید محتوا مهم است به خاطر همین در آغاز کار آن ده سوال را پرسیدم. هر چقدر چرایی محکم‌تری داشته باشی، بیشتر پای کار می‌ایستی.

هر از گاهی کند پیش می‌روی شاید بعضی اوقات کلافه و سردرگم شوی و کاسه‌ی چه کنم در دست بگیری که چه بنویسم؟ نگران می‌شوی که سایتت در گوگل بالا نمی‌آید و خیلی چیزهای دیگر، تمام این‌ها طبیعی است. در مسیر محتوا زیاد به در و دیوار می‌خوری. بیشتر به تولید محتوا بچسب چون رشد و پیشرفت در تولید محتواست.

آقای شاه حسینی از مدیران کسب و‌کار می‌گفت: هر زمانی که احساس کردی دیگر امکانی برای رشد نداری مسیرت را تغییر بده و نترس. شاید بگویی چند سال است که در این کار هستم، خب باشی. مسیرت را تغییر بده تا خط زندگیت متحول شود.

همیشه با صحبت‌های دوستم آرام می‌شوم و انرژی می‌گیرم. البته من اهل توقف نیستم ناامید می‌شوم اما پیش می‌روم ولی گاهی نیاز به یک شارژر قوی دارم.

فردای آن روز ضمن گفت‌و‌گو، دوستم پیشنهاد خوبی به من داد.

گفت: یک موضوع را انتخاب کن و در موردش تحقیق کن و اطلاعات به دست بیاور و هر شب از چکیده‌ی آن یک پست کوتاه در سایت بنویس، درباره‌اش داستانک یا از تجربه‌ی شخصی بنویس.

تمرکز داشتن و دنبال کردن یک موضوع در تمام جنبه‌های زندگی‌ات تاثیر می‌گذارد و خط منظمی به افکارت می‌دهد. نوشتن و درست نوشتن و تمرکز بر یک موضوع از تو یک متخصص می‌سازد.

برای این که موضوع تخصصی‌ات را راحت‌تر انتخاب کنی، دقت کن ببین دغدغه‌ات چیست چه چیزی را خوب درک نمی‌کنی و با آن مشکل داری. آن وقت موضوع را پیدا کن و بنویس.

از محمدرضا شعبانعلی حکایت جالبی در این مورد شنیدم که به طور خلاصه نقل به مضمون می‌کنم.

[محمدرضا شعبانعلی می‌گفت: مشغول کار بودم که ایمیلی برایم امد. باز کردم. در حد ۱۰۰ کلمه بود چون خیلی سرم شلوغ بود فقط خط آخر را خواندم و در جواب ایمیل گفتم: کمی بیشتر توضیح بدهید.

فردا ایمیل دیگری فرستاد و در حدود ۲۰۰ کلمه نوشته بود. باز هم سرم شلوغ بود و در جواب ایمیل گفتم: شفاف‌تر توضیح بدهید.

سه چهار روزی گذشت. این بار حدود ۵۰۰ کلمه نوشته بود و باز من نخواندم و در جواب گفتم: باشه می‌گویم. در جواب گفت: دست شما درد نکند. فردا می‌ایم سمت شما.

با خودم گفتم: بنده‌ی خدا متوجه شده که من پشت گوش انداختم و این نوع تشکر کردن مثل یک طعنه بود.

روز بعد نزد محمدرضا شعبانعلی می‌رود و تشکر می‌کند که خیلی به من کمک کردی. من که از ماجرا بی‌خبر بودم گفتم: بیا بشین بیشتر توضیح بده.

گفت: مشکلم حل شد. هر بار که گفتی بیشتر توضیح بده، من هر چقدر بیشتر نوشتم ذهنم بازتر شد و توانستم مسئله‌ام را حل کنم.

نوشتن بسیار قدرتمند است. پس موضوعت را پیدا کن و در موردش بنویس تا بعداً تبدیل به کتاب کنی.

داستان من و محتوا/ خلاقیت بیشتر با داشتن چند مهارت

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. خیلی جالب بود مخصوصا حکایتی که از محمدرضا شعبانعلی نقل قول کردین. انگار یه تلنگر بود به این روزهای خودم. مسائلم با نوشتن حل میشوند و حس خوبی دارم. حس می کنم تازه دارم با خودم آشنا می شوم. خداروشکر می کنم که فرصت نوشتن و دوستی با شماها مهیاست. در پناه حق سربلند باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن