یادداشت نویسی روزانه

شجاعت

این روزها فقط به شجاعت فکر می‌کنم. به چیزی که کمبودش را در وجودم بیش از هر زمان دیگری احساس می‌کنم. این روزها به شجاعت دختران ایرانی می‌اندیشم و تحسینشان می‌کنم. از شجاعت آن‌ها مسرور می‌شوم و از شجاعت نداشته‌ی خودم غمگین و متاثر.

البته این روزها همه از شجاعت و سرسختی دختران و پسران حیرت‌زده هستند.

با یکی از اقوام که متولد دهه‌ی شصت می‌باشد درباره‌ی اتفاقات روزهای اخیر صحبت می‌کردیم.

در حال گفت‌و‌گو بودیم که به او گفتم: چه انتظاری از ما می‌رود؟ 

 وقتی که از پس زندگی خود در یک جامعه‌ی کوچکتر برنیامدیم، 

وقتی نتوانستیم از حقوق اولیه‌‌ی خود دفاع کنیم،

 وقتی حرفی را که باید بر زبان می‌آوردیم ولی به خاطر بعضی صلاحدید‌ها سکوت کردیم،

وقتی در جامعه‌ی کوچک خود نتوانستیم صدایمان را بالا ببریم و حق خود را فریاد بزنیم چطور می‌خواهیم در جامعه‌ای بزرگتر حق خود را مطالبه کنیم؟

از ما چه انتظاری می‌رود؟

البته این را نمی‌گویم که منفعل بودن را توجیه کنم انسان‌ها این قدرت را دارند که خود را تغییر دهند و بسازند اما خواستم دلیل حرکات منفعلانه و به قول بعضی‌ها بزدلانه را تحلیل کنم و ریشه‌ی خود‌سرزنشی و خود‌کم بینی را پیدا کنم تا برای آن راهکاری بیابم.

این حقایق تلخ است اما برای اصلاح کردن باید باورش کرد. 

زمانی که به کار دوخت و دوز مشغول بودم، سه دختر جوان به نام‌های (مائده، ثمین و سحر) از مشتریان دائمی من بودند. در اینستاگرام پیج فروش مانتو داشتند. با هم کار می‌کردیم. سفارش‌ می‌گرفتند و من در زمان معین آماده می‌کردم و تحویل می‌دادم.

گاهی با هم صحبت می‌کردیم در مورد این که در زندگی باید گذشت کرد، باید صبوری کرد، گاهی باید چشم‌پوشی کرد و رد شد و خیلی بایدهای دیگر.

همیشه ثمین بلند می‌شد، می‌ایستاد و می‌گفت: برای نسل شما باید ساعت‌ها ایستاده کف زد. ما نمی‌توانیم اینگونه باشیم. ما این همه گذشت و صبوری نداریم. ما طاقت این کارها را نداریم.

و من الان بعد از گذشت چند سال می‌بینم که ما باید ایستاده برای آن‌ها کف بزنیم، برای این همه شجاعت و جسارتی که برای گرفتن حقشان به کار می‌گیرند حتی به قیمت تمام شدن جان شیرین و داغدار کردن مادران و پدرانشان.

نسلی که اجبار و محدودیت برایش قابل پذیرش نیست.

نسلی که راه خود را یافته‌اند و هر حرفی را به راحتی و بدون منطق نمی‌پذیرند.

نسلی که به چیزی نچسبیده‌اند، خود واقعیشان هستند، همین.

باید ایستاده برایشان کف بزنیم برای این نوجوانان و جوانان بیدار و آگاه. 

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن