معرفی کتاب

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند اثری از بیژن نجدی

مرورنویسی

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند اثری از بیژن نجدی

چند سال پیش وقتی با نام و آثار آقای بیژن نجدی آشنا شدم، جمله‌ای از ایشان شنیدم که گویی به او و آثارش سنجاق شده بود: “من به شکل غم‌انگیزی بیژن نجدی هستم.”

مدتها بود این کتاب را در کتابخانه‌ام داشتم تا این که بالاخره فرصت خوانشش پیش آمد.

این اثر از ده داستان کوتاه تشکیل شده است.
‌ سپرده به زمین‌، استخری پر از کابوس‌، روز اسبریزی، تاریکی در پوتین، شب سهراب‌کشان، چشم‌های دکمه‌ای من، مرا بفرستید به تونل، خاطرات پاره پاره‌ای دیروز، سه‌شنبه‌ی خیس و گیاهی در قرنطینه.

کتاب با یک وصیتنامه‌ی زیبا و شاعرانه آغاز می‌شود. مضمون تمام داستان‌های کتاب؛ در مورد مرگ است با روایت‌های مختلف.

بعضی از این آثار، گاهی بسیار پیچیده است و مجبوریم بارها به عقب برگردیم تا بلکه از داستان سر در بیاوریم و گاهی نیز کاملا واضح و مشخص.

اکثر داستانها در روستا و با روستایی‌ها، خانه‌های گلی، تپه و رودخانه …..به تصویر کشیده شده است. تمام داستان‌ها فضایی بی‌نهایت غم‌انگیز و خاکستری دارند، که فکر می کنم از غم درونی نویسنده نشات گرفته است.

بدون اغراق بگویم که اکثر خطوط کتاب، پر است از تعابیر و تشبیهات و استعارات زیبا و بدیع و با گویشی کاملا رسمی. به همین خاطر نوشته‌ها، منحصر به فرد هستند و سبک خاص دارند.

تعبیراتی مانند، صورتش مثل آب روی بالش ریخت ؛ بوی صابون از موهایش می‌ریخت، صدای تمام شدن روز را می‌شنیدم.

در داستان‌هایش از پدری می‌گوید که سال‌هاست در غم از دست دادن فرزندش سوگوار است.

از کشته شدن یک قوی زیبا به خاطر سهل انگاری یک تانکر نفت‌کش.

گاهی از زبان یک موجود بی‌جان مانند عروسک روایت می کند و گاهی از زبان یک اسب‌ از جنگ و رستم و سهراب.

گاه داستان به افسانه‌های اساطیری اشاره دارد و گاهی از دانش پیشرفته‌ای صحبت می‌کند که آرزوی انسان است.

با بعضی از داستان‌ها ارتباط خوبی برقرار کردم ولی بعضی برایم قابل درک نبود.

این کتاب با این که زیباست ولی برای کسانی که به دنبال نثری روان و ساده می‌گردند، خیلی مناسب نیست.

این اثر تنها اثری از نویسنده است که در زمان حیات او به چاپ رسیده است.

در باره ی وجه تسمیه‌ی کتاب، آنچه به ذهن من خطور می‌کند این است که: یوز پلنگ، سریع ترین موجود دنیاست و شاید اشاره به این دارد که مرگ سریعتر از چشم بر هم زدنی در کنار ماست.

این کتاب توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است و با این که اولین بار در سال ۱۳۷۳ چاپ شده است و ۲۶ سال از آن زمان‌ می‌گذرد، هنوز pdf کتاب موجود نیست.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن