دفترچهممنوع، اثری است از نویسنده، شاعر و روزنامهنگار (ایتالیایی-کوبایی) به نام، آلبادسس پهدس با ترجمهی شیوای اقای بهمن فرزانه.
والریا بانویی ۴۳ ساله است. او یکشنبه صبح برای خرید سیگار، از خانه بیرون میرود. در ویترین مغازهای متوجه یک کتابچه میشود، کتابچهای قطور با جلد سیاه براق. مرد سیگار فروش در برابر تقاضای خرید کتابچه مخالفت میکند و می گوید: این یک کتاب ممنوعهست.
والریا احساس میکند که هر طور شده باید صاحب این کتاب ممنوعه شود و … همه چیز از همین جا آغاز میشود.
خرید این کتابچه زندگیش را به کلی دگرگون میکند. او شروع به نوشتن میکند و این کار سبب روشن شدن حقایق بسیاری برایش میشود. متوجه میشود که چگونه خود را فدای خرسندی و خشنودی افراد خانواده کرده و این کار در چشم آنها، تبدیل به یک وظیفهی عادی و همیشگی شده است.
همواره در طول سالهای گذشته از این که وقتی را به خود اختصاص دهد، احساس گناه کرده و چقدر نیازها و مشکلات خود را نادیده گرفته و روزهای بسیاری از عمرش، صرف روزمرهگی شده است.
اینک، زمانی که دلش میگیرد به سراغ دفترچه اش میرود. از سویی، دفترچهاش را دوست دارد زیرا احساس میکند بهترین راه درک زندگی، همان فهمیدن بیاهمیت ترین وقایع روزانهست. از سوی دیگر از آن میترسد زیرا بر این باور است که حادثه، وقتی به صورت کلمه در میآید از واقعیت خود زشتتر جلوه میکند.
دفترچهی ممنوع، از احساساتی صحبت میکند که شاید زنان، اجازهی فکر کردن به آنها را نیز به خود نمیدهند.
ماجرای والریا در رم اتفاق میافتد ولی، داستان زندگی او حکایت زندگی تمام زنان ایرانیست. مادرانی که به مرور در مسیر زندگی، خود را فراموش میکنند.
خواندن این کتاب را به تمام بانوان و مردان سرزمینم توصیه میکنم.