گپی دوستانه در مورد تولید محتوا
گپی دوستانه در مورد تولید محتوا
با یکی از دوستانم که کتابخوان قهاری است، به صورت تلفنی در مورد موضوعات مختلف گفتوگو میکردیم که صحبت به تولید محتوا رسید.
دوستم میگفت: تو ذوق نوشتن و پشتکار لازم را داری ولی اطلاعاتت برای تولید محتوا کافی نیست.
باید بیشتر کتاب بخوانی و موضوعات متنوعی را مطالعه کنی.
گفتم: خب یعنی چی؟
یعنی فعلا ننویسم؟ فقط کتاب بخوانم؟
گفت: آنقدر باید بخوانی تا اطلاعاتت زیاد شود و به قولی سرریز شده و چیزی از درونت بجوشد و تو را وادار به نوشتن کند.
وقتی صحبت تمام شد و خداحافظی کردم، با خودم گفتم:
این طرز فکر با آنچه که من در کلاسهای نویسندگی و بعضی کتابها خواندهام و شنیدهام کاملا مغایرت دارد.
از آنجایی که مسیر نوشتن و تولید محتوا بسیار سخت و زمانبر است و ارادهای پولادین میخواهد تا در مسیر بمانیم و تلاش کنیم تا هر روز بهتر شویم،
بنابراین گاهی وقتها شنیدن این حرفها میتواند باعث تضعیف روحیه شود.
باید بلافاصله خودمان را به یک شارژر قوی وصل کنیم، تا دوباره انرژی لازم را برای تداوم در مسیر بدست آوریم.
به همین خاطر هر چند جواب سوالم را میدانستم ولی دلم میخواست در این مورد با یک محتواگر صحبت کنم.
کسی که با من هممسیر است و دغدغههایمان مشترک.
تصمیم گرفتم با دوست محتواگرم بیتا کیهانی صحبت کنم.
گفتوگوی خوب و دلگرمکنندهای داشتیم.
و چون میدانم تمام افرادی که تولید محتوا میکنند، به شنیدن و خواندن این حرفها نیاز دارند، آن را در سایتم ثبت کردم.
به دوست محتواگرم پیام دادم و گفتم: من جواب سوالم را میدانم و میدانم که لازمهی نوشتن، مطالعهی زیاد و متنوع است.
به او گفتم، زمانی که هنوز به طور جدی نوشتن را شروع نکرده بودم، از چند نویسنده این سوال را پرسیدم که،
چه راهی را پیشنهاد میدهید تا خوب بنویسم؟
گفتند: باید مطالعه کنی، باید زیاد بخوانی.
از شاهین کلانتری هم شنیدهام که میگوید، اگر یک ساعت کتاب میخوانید باید پنج ساعت بنویسید یا اگر یک صفحه کتاب میخوانید، باید پنج صفحه بنویسید.
طبق صحبتهای دوستم، من چند کتاب باید بخوانم تا زمان نوشتن فرا رسد؟
کدام قسمت کارم اشتباه است؟
آیا تا به حال چیزی برای ارائه نداشتهام؟
دوست دارم حرفهای تو را بشنوم.
دوست محتواگرم گفت:
خیلی خوب است که خودت این را میدانی و میگویی با خواندن یک صفحه کتاب، باید پنج صفحه بنویسم، کاملا درسته.
خانم پروین شیر بیشه در قسمتی از کتابی که برای آموزش نویسندگی نوشته است میگوید:
وقتی میخواهید یک شناگر حرفهای شوید، اگر ساعتها کنار استخر بنشینید و به آب استخر و شناگران زل بزنید، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و شناگر نمیشوید.
باید با کمک مربی و نجات غریق به درون آب بروی، دست و پا بزنی گاهی اشتباه بکنی تا تبدیل به یک شناگر ماهر شوی.
نویسندهی دیگری که نامش در خاطرم نیست میگوید:
وقتی زیاد کتاب میخوانی و دوست داری بنویسی اما فقط میخوانی و نمینویسی، به ماشین مطالعه تبدیل میشوی.
وقتی این خواندن هیچ خروجی نداشته باشد، همه در ذهن روی هم انباشته شده و به چیزی مرده و کپک زده تبدیل میشود.
دقیقا این مسئله در زندگی عادی هم صدق میکند. وقتی وسایلی را در انباری خانه نگه میداریم و از آنها استفاده نمیکنیم، اسقاطی شده و دیگر قابل بهرهبرداری نیست و باید دور ریخته شوند.
اینها حرفهاییست که از نویسندهها شنیدهام یا در کتابها خواندهام.
بارها از آقای کلانتری شنیدهایم که باید آزمون و خطا کنیم. باید افتضاح بنویسیم. باید آنقدر تمرین کنیم تا به نتیجه برسیم.
شاهین کلانتری میگوید: معمولا اغلب نویسندگان بزرگ، از اولین کتابی که نوشتهاند،
هیچ اسمی به میان نمیآورند و اگر از آنها بخواهی که در مورد کتاب اولشان صحبت کنند، طفره میروند.
عدهای هم اولین کتابی که نوشتهاند، واقعا فوق العادهست.
وقتی به روزومهی آنها نگاه میکنی، متوجه میشوی که چندین سال است که مقاله نوشته، برای مجلات مطلب فرستاده، روزنامهنگاری کرده و بعد از کسب این همه تجربه، کتابی نوشته که حرفی برای گفتن دارد.
شاید تو هم خواستی، چند سال بعد کتابی بنویسی.
وقتی در این چند سال دست به قلم نبرده باشی، ذهنت پر از اطلاعات قدیمی است و نمیتوانی مطلب خوب و باب روز بنویسی.
تا زمانی که، مطالبی را که خواندهای، خروجی نداشته باشد، مطالب جدیدی جایگزین نمیشود و به دنبال کتابهای بهتر نمیروی.
من در یک برهه از زمان، کتابهای محدودی مطالعه میکردم، بعد از این که سایت درست کردم و در کلاسهای نویسندگی شرکت کردم، احساس کردم که باید متنوعتر بخوانم.
در مورد موفقیت، آموزش نویسندگی، عزت نفس و اعتماد به نفس زیاد خواندم و نوشتم و کلی به در و دیوار خوردم تا این که در حال حاضرروی مبحث بهرهوری و موفقیت ایستادهام.
شاید دو سال دیگر نظرم تغییر کند و دوست داشته باشم راجع به موضوعات دیگری بخوانم و بنویسم.
احساس میکنم تغییرات زیادی در نوشتن و روابطم ایجاد شده است.
چون با نوشتن، تخلیهی اطلاعاتی میشویم و مطالب بهتر و جدیدتری یاد میگیریم.
از خودت بپرس در این مدتی که مینویسی، هیچ تغییری نکردی؟
خودت، نوشتنت، حال و احوالت فرقی نکرده؟
گفتم: حالِ دلم خیلی خوبه و واقعا نوشتن را دوست دارم و زمان زیادی را برایش صرف میکنم، ولی گاهی احساس میکنم برای این کار ساخته نشدم و……
گفت: موفقیت یک شبه به دست نمیآید. اگر سالی ۲یا ۳ درصد هم تغییر کنی، خودش موفقیت بزرگی است.
تجربه به من ثابت کرده کسانی که در حرفه یا مهارتی، اطلاعات خوب و دقیقی ندارند، همیشه دیگران را منع میکنند و گاهی احساسات خوبی را از سمتشان دریافت نمیکنی.
مثل همیشه عالی نوشتی مریم جان. بنویس و پیش برو . تو توانمندی.
ممنونم بیتا جون بابت تمام حمایتهای خواهرانه و دوستانت