شجاعت به چه معناست؟
این جمله را از زبان افراد زیادی شنیدهام که میگویند: شجاعتِ دنبال کردن رویاهایم را ندارم.
این یعنی که من میترسم.
آنها ترس را مقابل شجاعت میبینند. البته ترس لازمهی زندگی است. ترس ابزار مغز برای هشدار است. کسی که از هیچ چیزی نمیترسد، دچار مشکل روحی روانی است.
تعریف ما از شجاعت اشتباه است.
شجاعت این نیست که از هیچ چیزی نترسی، بلکه به این معناست که بترسی و کاری که ارزشش را دارد، انجام دهی.
شجاعت یعنی دندانهای خویش را به هم فشردن و پیش رفتن. با دندانهای فشرده به پیش رو. این است شجاعت.
یاماموتو چونهتومو
نقطهی مقابل ترس، شجاعت نیست، عشق است.
همانطور که نقطهی مقابل ترس، امنیت نیست، ایمان است.
ترس، صدای شیطان است که در مغز ما میپیچد و دائم میگوید: تو نمیتوانی.
عشق، صدای خداست که در قلب میپیچد و میگوید: تو میتوانی برو جلو و انجامش بده.
هیچ کسی در دنیا وجود ندارد که از هیچ چیزی نترسد.
تصور ما از شجاعت با شخصیتهایی مثلِ: سوپرمن و بتمن و اسپایدرمن شکل گرفته است.
در صورتی که تمام اینها افسانه و تخیل است.
شجاعت یعنی زمانی که ترس وجودت را در برگرفته ولی با خودت میگویی، با عشق و توکل به خدا و تکیه بر تواناییهایم راهحلی پیدا میکنم و پیش میروم
تعریف شجاعت از ورونیکا راث
شجاعت در زندگی شکلهای مختلفی دارد.
گاهی شجاعت به معنای حذف دشمنان است.
گاهی شجاعت یعنی کنار گذاشتن زندگیت به نفع چیزی که برایت مهم است.
گاهی شجاعت یعنی رها کردن آنچه را که داشتهای یا همهی آنان که روزگاری دوست داشتهای.
اما گاهی هیچ یک از اینها شجاعت نیست.
شجاعت تحمل سختیها و رنجهاست و کار کردن آرام.
به امید روزهایی که زندگی میتواند بهتر از امروز در جریان باشد.
با خودم فکر میکنم چقدر در مورد معنای شجاعت راه را به اشتباه رفتهایم.
گاهی سکوت در زندگی، یعنی شجاعت.
گاهی تحمل دشواریها، دم نزدن و ادامه دادن یعنی شجاعت.
گاهی فرو بردن خشم یعنی شجاعت.
گاهی همراه بودن با سختترین آدمِ زندگیت یعنی شجاعت.
با وجود تمام محدودیتها و موانع پیش رفتن یعنی شجاعت.
شجاعت همیشه این نیست که همه جا رو در روی دیگران بایستی و هر آنچه را که میخواهی بدون هیچ ملاحظهای بر زبان بیاوری.
گاهی دیگران را بابت ترسهایشان سرزنش میکنیم، در صورتی که شاید آن رفتار، شجاعت محض باشد.