تنها اصل ثابت جهان بیثباتی است.
هیچ چیزی در زندگی قابل پیشبینی نیست. همیشه نمیتوان در یک قاعده و چارچوب زندگی را پیش برد.
آرام و آهسته در حالِ زندگی هستیم که ناگهان طوفانی به پا میشود و همه چیز را بهم میریزد.
به خاطر همین وقتی که همه چیز خوب و آرام است ترسی به دلم میافتد که بعد از این همه آرامش و خوشی باید منتظر چه اتفاقی باشم و اگر خیلی ناراحت و غمگین باشم، حسی تهدلم نوید روزهای خوب را میدهد. زمانی احساس میکردم شاید منفینگر هستم یا نگرانیهای بیهودهی من باعث این اتفاقات میشود ولی این قانون جهان است.
چند سالی خیاطی میکردم و مشتریهای فراوان و پرو پا قرصی داشتم ولی زمانی حس کردم که خسته شدم و دیگر نمیتوانم ادامه دهم، تصمیم گرفتم خیاطی را برای همیشه کنار بگذارم ولی اتفاقی باعث شد که دوباره ان را شروع کنم.
هیچ وقت در زندگی نگویید، هرگز این کار را نمیکنم چون زندگی قابل پیشبینی نیست.
تنها اصل ثابت جهان بیثباتی است و ما مدام میخواهیم مهمترین قانون هستی را نقض کنیم چون همیشه به دنبال ثبات، امنیت و ارامش خاطر هستیم.
ولی همهی ما دوست داریم که ثبات داشته باشیم تا حال دلمان خوب باشد، چکار کنیم؟
مولانا در بیتی میفرماید:
جملهی بیقراریت، از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
همهی بی قراریها و ناآرامیهای ما به خاطر اینست که به دنبال ثبات هستیم. دوست نداریم اوضاع تغییر کند و تمام این بیقراریها از وابستگی و دلبستگیها میآید. به کسی یا چیزی عادت کردیم و وقتی آن را از دست میدهیم، بی قرار میشویم.
و وقتی به چیزی عادت کردیم دیگر دچار چالش نمیشویم و نبودن چالش یعنی رکود رشد.
مولانا میخواهد به ما بگوید که آرامش در این است که بدانی همه چیز مدام در حال تغییر است و برای تغییر آماده باشی. دوستی میگفت: همیشه کفشهایت را اماده بگذار و به اصطلاح بزن زیر بغلت.
خداوند در قرآن میفرماید: در دنیا همهچیز فانی و زودگذر است و هیچ چیزی تا ابد باقی نمیماند.
با این اوصاف همینطور که نعمتهای دنیا دائمی نیستند، مشکلات هم دائمی نیستند پس بیاییم به چیزی دل نبندیم هر چند که کاری نشدنی است.
از همین لحظههایت لذت ببر چون حتی به یک ثانیهی بعد هم اعتمادی نیست.