بیتفاوتی یا بیخیالی؟
هیچ وقت تمرینات مثبت اندیشی را دوست نداشتم و نمیتوانستم با انها ارتباط برقرار کنم.
استاد میگفت: هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید، مقابل اینه بایستید، لبخند بزنید و از خودتان تعریف کنید و بگویید: من چقدر زیبا هستم. من توانمند هستم. من بسیار شاد هستم و……..
هیچ وقت از این تمرین حس خوبی نگرفتم.
البته تکرار عبارات تاکیدی زمانی که واقعا آشفته و پریشان بودم، کمک کننده بود ولی موقتی و گذرا.
امروز کتاب هنر ظریف بیخیالی را شروع کردم، نویسنده به نکتهی جالبی اشاره کرده بود.
میگفت: وقتی مدام به دنبال تمرینات مثبتاندیشی و بهتر کردن حال خود هستید در واقع تمرکزتان روی نداشتههایتان است.
وقتی مقابل آینه میایستیم و میگوییم من زیبا هستم در واقع به زشتی خودمان ایمان داریم و در حال توجه کردن به انچیزی هستیم که وجود ندارد.
در اینستاگرام یا در کانالهای تلگرامی، زیاد به این مطلب برمیخوریم که ( توجه خود را از نداشتهها بردارید و بر داشتههایتان تمرکز کنید).
و در کل همه چیز ضد و نقیض است، گاهی واقعا سر در گم میشوم که کدام درست است ولی واقعگرایی را بیشتر دوست دارم. وقتی خوب فکر میکنم به این نتیجه میرسم که پذیرش واقعیت بهترین چیز است. باید خودم را همینطور که هستم بپذیرم. اگر چاق هستم یا لاغر، اگر قد کوتاه هستم یا بلند،…..هر چه که هستم همان را بپذیرم و هیچ قسمتی از وجودم را انکار نکنم.
و نکتهی مهمتر این که، تمام این تمرینات و عبارات نشاندهندهی اهمیت دادن بیش از حد به بعضی مسائل است. و اهمیت دادن زیاد، با خودش نگرانی، استرس و اضطراب به همراه میآورد.
کمی بیخیالی بسیاری از مشکلات و نگرانیها را حل میکند.
نه این که کلا بیخیال همه چیز بشویم، بلکه باید بدانیم به چه چیزی اهمیت بدهیم.
گاهی اوقات وقتی به چیزی کمتر اهمیت میدهیم نتیجهی بهتری میگیریم. وقتی بیخیال چیزی میشویم، انگارهمه چیز زودتر روبه راه میشود.
یک سوال؟
بی خیالی یعنی چه؟ آیا بیخیالی با بیتفاوتی یکیست؟
انسانهای بیتفاوت، سعی میکنند بیتفاوت باشند زیرا در واقعیت به چیزهای زیادی اهمیت میدهند به افکار دیگران، نظرات دیگران و……
تنبل و هراسان هستند به همین خاطر تصمیمات مهم و معناداری در زندگی نمیگیرند.
به عنوان مثال، برای رسیدن به اهداف و ارزشهای شخصی خود، به موانعی که سر راهمان قرار میگیرند اهمیت ندهیم و بیخیال شویم و اهمیت دادنهایمان را برای چیزهای مهمتر ذخیره کنیم برای دوستان ، خانواده، فرزندان و….
ولی ادم بیتفاوت انقدر به مسائل جزئی و موانع توجه میکند که نمیتواند به اهدافش برسد بنابراین هیچ کاری انجام نمیدهد.
در نظر بگیرید که فردی از راه میرسد و میگوید: فلانی پولم را بالا کشید. اگر ادم بیتفاوتی باشد در ادامه میگوید، به درک ولش کن.
ولی اگر ادم بیخیالی باشد میگوید: دنبالش میروم و پولم را هر طور شده زنده میکنم. او به موانع و اتفاقاتی که ممکن است در مسیر پیش بیاید توجه نمیکند چیزی که برایش مهم است فقط رسیدن به هدف میباشد.
بعضی افراد را میبینم که به هر چیز کوچکی اهمیت میدهند زیرا چیز مهمی در زندگی ندارند که به آن توجه نشان دهند.
باید چیز مهم و معناداری در زندگی داشته باشیم تا به چیزهای سطحی و بیمعنی اهمیت ندهیم.
ولی ما چه بخواهیم چه نخواهیم دائم در حال اهمیت دادن به همه چیز هستیم و گاهی به چیزهایی اهمیت میدهیم که هیچ ارزشی ندارند.
زمانی میتوانیم چیزهای مهم و غیر مهم را از یکدیگر تفکیک کنیم که به پختگی و بلوغ برسیم، آن وقت از هر حرفی ناراحت نمیشویم چون اهمیتی ندارد. نگران قضاوت دیگران نیستیم چون برایمان مهم نیست.
فقط کاری را انجام میدهیم که میدانیم درست است، حال در این میان هر اتفاقی میخواهد بیفتد.
باید بیاموزیم که در کولهپشتی زندگی، جز چند چیز مهم، بقیه را بیرون بریزیم، کمتر اهمیت دهیم و برای هر چیزی تلاش نکنیم. گاهی نیاز نیست کاری انجام دهیم.
شاید بیخیالی به نظر ساده باشد ولی کار بسیار سختی است.