یادداشت نویسی روزانه

بودن یا نبودن!

یادداشت روزانه

نام نیکو گر بماند ز آدمی – به کز او ماند سرای زرنگار

امروز خبر فوت یکی از آشنایان به شدت تکانم داد. تمام بدنم یخ کرد و تا چندین ساعت مات و مبهوت مانده بودم که چرا؟ این بنده‌ی خدا در سلامت کامل بود و از لحاظ مالی نیز دغدغه‌ای نداشت، دغدغه‌ای که مردم، این روزها بیشتر از هر زمانی با آن دست به گریبان هستند. چندین خانه، ویلا و ماشین در تملک خود داشت و همینطور دارای چند بیزینس مختلف بود که او را کاملا بی‌نیاز کرده بود. همسر بسیار مهربان و بی غل و غشی داشت که در اولین دیدار و با نگاه اول به دلم نشست و همینطور فرزندان بسیار خوب.  گویا ظهر به بانک می‌رود و آنجا حالش بد شده و ایست قلبی می‌کند متاسفانه نمی‌توانند احیا کنند و در دم به رحمت خدا می‌رود.

خبر خیلی ناگهانی و غم‌انگیز بود و هضمش سخت و دشوار. مرد خوبی بود و همیشه از او به نیکی یاد می‌شد.

یاد این بیت از شاهنامه افتادم که: ز مادر همه مرگ را زاده‌ایم – همه بنده ایم ار چه آزاده‌ایم.

زمانی که پا به این جهان می‌گذاریم مرگ نیز با ما متولد می‌شود و در ما زندگی می‌کند. مرگ از ما جدا نیست. اگر بتوانیم واقعیت مرگ را بپذیریم بهتر، کاملتر و زیباتر زندگی می‌کنیم از لحظات و ثانیه‌ها بیشترین بهره را می‌بریم زیرا با خود می‌گوییم شاید بعدی وجود نداشته باشد، یا ثانیه‌ای دیگر نباشیم. زمان تولد و مرگ دست انسان نیست. حق انتخابی نداریم حتی مکان زندگی هم به انتخاب ما نیست در واقع آزاد نیستیم. مانند باری هستیم که آن را در جایی به زمین می‌گذارند بی‌اراده و خواست ما. پس چه باید کرد، آیا هیچ چیز اختیاری نیست؟

نکته‌ی مهم اینجاست که بودن یا نبودن به اختیار انسان نیست ولی چگونگی بودن یا نبودن به اختیار ماست. با سرافرازی یا سرافکندگی زندگی کردن به انتخاب ماست. با مهر، گذشت و صبوری یا با خشم و کینه زندگی کردن به عهده‌ی ماست.

پس آن‌چه که گوهر ادمی را می‌سازد و او را سزاوار انسانیت می‌کند مال و ثروت و زور و بازو نیست بلکه آن‌چه مایه‌ی سربلندی ست  نامیست که از خود به جا می‌گذاریم. اگر جسممان فانی است لااقل کاری کنیم تا ناممان جاوید باشد. بدینسان است که چگونگی مردن معنا می‌دهد یا از معنا تهی می‌شود. انسانهایی هستند که ده‌ها هزار سال پیش دارفانی را وداع گفته‌اند ولی به واسطه‌ی اعمال نیک، نامشان زنده است. روزهای کوتاه عمر را به پوچی و بیهودگی نگذرانیم، از تمام لحظات به خوبی استفاده کنیم و بکوشیم تا نام خود را از فراز سر آدمیان به آن سوی زمان پرواز دهیم. شاید خیلی زود دیر شود.

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز – مرده آنست که نامش به نکویی نبرند.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

4 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن