اولین ایدهی بنیادی برای تفکر سنجشگرانه
اولین ایدهی بنیادی دربارهی تفکر سنجشگرانه
۱- به تفکرمان شفافیت و وضوح ببخشیم.
برای تفکر سنجشگرانه باید افکارمان را نظم ببخشیم و تمرکز داشته باشیم.
زمانی که متنی را میخوانیم یا به توضیحات شخصی گوش میدهیم، تمام حواسمان را بکار بگیریم تا کاملا آن را درک کنیم.
تلاش کنیم تا از سطح مطالب به عمق آنها برویم.
آنچه را که خواندهایم یا شنیدهایم به زبان خودمان بازگو کنیم و ببینیم آیا متوجه شدهایم یا نه؟
یکی از مشکلات مهم انسانها مبهم و دو پهلو حرف زدن است.
وقتی کسی چیزی را توضیح میدهد سعی کنیم به زبان خودمان برای طرف مقابل بازگو کنیم، اگر او تایید کرد مشخص میشود که مطلب را درست فهمیدهایم در غیر این صورت متوجه نشده ایم.
در این مواقع باید بگوییم:
امکان دارد به شکل دیگری برایم توضیح دهید تا متوجه شوم؟
آیا میتوانید مثالی برایم بیاورید؟
وقتی خودمان هم میخواهیم متنی را بنویسیم، بکوشیم شفاف و با جزییات توضیح دهیم.
مثالهای عینی بیاوریم تا مخاطب بتواند آن را به دانستههای قبلی خود ربط بدهد و بهتر متوجه شود.
برای همهی ما پیش آمده که متنی را با چند بار خواندن هم متوجه نشدهایم. گاهی از خودمان میپرسیم: چرا درک نمیکنم؟ آیا بقیه هم مثل من هستند؟
به نظر من این جا مشکل از نویسنده است و فکر میکنم خودش هم آنچه را که نوشته کاملا درک نکرده است.
تفکر آشفته اولین قدم به سوی زندگی آشفته است.