مقایسهی اجتماعی چیست؟
مقایسهی اجتماعی چیست؟
امروز در پادکستی از ایمان سرورپور شنیدم که؛ زندگی یعنی آموختن صلح؛ نه با دیگری بلکه با خودت. این جمله مرا برانگیخت تا عمیقتر به این موضوع بنگرم و مواردی را که مانع صلح با خود میشود، بیابم.
صلح با خود یعنی آشتی کردن با خود، دست برداشتن از کشمکش با خود و مصالحهی کامل با خود.
و نتیجهی صلح با خود یعنی آرامش خیال، کاهش اضطراب و استرس، یافتن یک رفیق خوب که همیشه و در هر حالی همراهیات میکند.
یکی از موارد مهمی که مانع صلح درونی میشود، مقایسه کردن است.
مقایسه کردن یعنی سنجیدن دو چیز با هم. تطبیق دادن دو چیز با هم. پس طبیعی است که این دو چیز باید در شرایطی برابر و همسان سنجیده شوند و مشکل ما دقیقا همینجاست. ما خود را با دیگران مقایسه میکنیم اما این سنجش را در شرایطی کاملا نابرابر انجام میدهیم.
هیچ یک از آدمها از قیاس کردن مستثنی نیستند و این در صورتی است که همه قیاس کردن را نکوهش میکنند. من هم مانند اکثریت خودم را با دیگران قیاس میکنم، البته در موارد محدودی. هیچگاه از لحاظ اقتصادی و آنچه که انتسابی بوده و هیچ نقشی در آن نداشتهام خودم را با دیگران مقایسه نکردهام. مقایسهی من در قلمرو رشد فردی بوده است اعم از سطح دانش، کیفیت نوشتار و تحلیل مسائل. و بیشتر اوقات این قیاسها برای من یأس و سرخوردگی به همراه داشته است.
مثلا طبیعی است کسی که از سن ۱۴ سالگی شروع به نوشتن کرده نسبت به من که در سن ۴۵ سالگی قلم به دست گرفتهام عملکرد بهتری دارد.
مسلم است کسی که از کودکی یا نوجوانی زمانش را با خواندن کتابهای غنی و پرمحتوا سپری کرده در مقایسه با من که مدت کوتاهیست به طور جدی به خواندن کتابهای خوب روی آوردهام رویکرد متفاوتی دارد.
بارها تلاش کردم تا از مقایسه دور بمانم اما کمتر موفق بودم.
البته در کتاب حسرت و فرصت خوانده بودم که بهترین قیاس این است که هر کسی خودش را با گذشتهاش مقایسه کند.تا این که نظریهی لئون فستینگر را خواندم.
فستینگر یک روانشناس اجتماعی است که دو نظریهی مهم را ارائه داده است.
۱-ناهماهنگی شناختی
۲-مقایسهی اجتماعی
شاید در زمانِ خودش این نظریهها بیاهمیت تلقی شده بودند ولی امروز به عنوان دو نظریهی مهم به آنها مینگرند و محققان بسیاری تحقیقات او را ادامه دادهاند.
از نظر فستینگر؛ در درون ما انسانها میلی وجود دارد که ما را به ارزیابی افکار و مهارتهایمان ترغیب میکند. ما برای اطمینان از دقتِ این ارزیابیها، خودمان را با دیگران میسنجیم. او مقایسه کردن را نادرست نمیداند فقط یادآوری میکند که مقایسه را در مسیر درست هدایت کنید تا از آن بهره بگیرید.
ما معمولا خودمان را با دو گروه مقایسه میکنیم. کسانی که در سطح بالاتری از ما قرار دارند و کسانی که در سطوح پایینتری از ما هستند.
تا به حال دقت کردهاید وقتی خود را با افراد فرودست مقایسه میکنید چه حس و حالی دارید؟
مثلا پسرم میگوید: کاش بتوانم در چند ماه آینده مدل ماشینم را ارتقاء دهم. و من بلافاصله میگویم: خدا را شکر کن که همین وسیله را هم داری. برخی همین را هم ندارند.
مطمئنا ما در این مقایسه حس بهتری داریم. آرامش بیشتر و اضطراب کمتری را تجربه میکنیم.
مقایسه کردن با فرادستیها هم میتواند حس خوبی برای ما ایجاد کند. وقتی در یک محیط رشد دهنده قرار میگیریم و با ادمهایی ارتباط داریم که از خودمان توانمندتر هستند، به تدریج این باور در ما شکل میگیرد که ما هم میتوانیم با تلاش بیشتر پیشرفت کنیم.
اما این قیاسها باید آگاهانه و هوشمندانه انجام گیرد. در هر دو گروه باید خود را با کسانی مقایسه کنیم که فاصلهی زیادی بینمان نباشد .
در غیر این صورت قیاس با فرودستیها ما را به سمت غرور و خودشیفتگی و گاهی به سمت توقف در مسیر رشد و میانمایگی پیش میبرد و در مقایسه با فرادستیها، اگر خیلی بالاتر از ما باشند دستیابی به آن اهداف را امری محال میشماریم و حس خوب و انرژی خود را از دست میدهیم.
نظر فستینگر را تایید میکنم. به نظر من به هیچچیزی نباید نگاهِ صفر و صدی داشت . قیاس کردن گاهی ضروری است.
به عنوان مثال: کسی که در بازار فعالیت میکند باید هر روز قیمتها را رصد کند، وضعیت بازار را بسنجد، به فعالان این حوزه نگاهی موشکافانه بیندازد تا ببیند کدام یک موفقتر عمل میکنند تا از انها ایده بگیرد. این رصد کردن باید او را به سمت پیشبرد اهداف سوق دهد نه این که او را دچار اضطراب و دلهره نماید.
به نظر من ما در ابتدای مسیر حرفهای خود باید خود را با دیگران مقایسه کنیم تا ببینیم در چه جایگاهی قرار داریم و برای پیشرفت چه کارهایی باید انجام دهیم. چه مهارتهایی را باید بیاموزیم و از چه کسانی باید بیاموزیم. وقتی در مسیر قرار گرفتیم بعد از آن باید روی خود تمرکز کنیم تا بهترین نتیجه را بگیریم. همانطور که قیاس ناآگاهانه میتواند ما را از اهدافمان دور کند، در انزوا بودن و نداشتن قیاس خردمندانه هم ما را دچار رکود خواهد کرد.
دربارهی قیاس کردن نظرات ضد و نقیض بسیاری وجود دارد. بلیک میگوید: من به دنبال مقایسه نخواهم رفت، کار من خلق کردن است.
اما از مقایسه کردن گریزی نیست و فکر میکنم همه به این موضوع اذعان دارند.
حال اگر بخواهیم قیاسهای رشد دهنده داشته باشیم چه باید بکنیم؟
به نظر من ریشهی قیاس صحیح در شناختن خویش و باور داشتن توانمندیهای خویش است. کسی که جایگاهش را یافته است؛ ارزشها، اولویتها و اهدافش را میشناسد، داشتههایش را میبیند و بابت آنها شاکر است یا نیازی به مقایسه نمیبیند یا آن را هوشمندانه انجام میدهد.
شناختن خویش چگونه میسر میشود؟ یکی از راههای موثر، مطالعهکردن است، مطالعهی کتابهای خوب و ارزشمند. به تجربه دریافتهام که خواندن رمانهای خوب میتواند ما را با خودمان مواجه کند. موجب میشود تا خود را بهتر بشناسیم و از احساساتمان آگاه شویم. قطعا راههای بسیاری برای خودشناسی وجود دارد.
هرگاه دچار قیاس شدیم از خودمان بپرسیم آیا این قیاس رشددهنده است یا مرا از اهدافم دور خواهد کرد؟
مریم جان باز منو شگفت زده کردی با این متن موشکافانهات. در حین خواندنش مدام میگفتم چقدر صفر و صد در هرچیزی واقعا محدود کننده و انرژیزدا و حتی در مواقعی بازدارنده است. از سوالات گزینۀ محدوددار که وسعت نگاه را محدود میکنند حس خوشایندی نمیگیرم. و حالا این متن با این وسعت دید خردمندانه و نه صفر و صدی واقعا آموزنده و دلنشین هست. نه چشم بر دیگران و قیاس ببندیم و نه در دام قیاس نابجا بیفتیم. خیلی خوب بود ماهرو جان.
ممنونم عزیزم. و تو هم چقدر قشنگ گفتی.نه چشم بر بر دیگران و قیاس ببندیم و نه در دام قیاس نابجا بیفتیم. سپاسگزارم دوست همراهم♥️
مریم جان صلح درون کلمهی زیبایی است، بزرگی میگفت: تمام اعضا وجوارح بدن باهم به صلحی دلنشین رسیدهاند که اگر تنها یک سلول از آن صلح پیروی نکند ما بیمار میشویم.مطلبتون عالی بود، قلمت نویسا مریم جانم❤️❤️
گلی جان ممنونم از لطفت و محبتت و کامنت قشنگت♥️
مریم جان صلح درون کلمهی زیبایی است، بزرگی میگفت: تمام اعضا وجوارح بدن باهم به صلحی دلنشین رسیدهاند که اگر تنها یک سلول از آن صلح پیروی نکند ما بیمار میشویم.مطلبتون عالی بود، قلمت نویسا مریم جانم❤️❤️
گلی جان ممنونم از لطفت. ممنونم از کامنت قشنگت و از این که به سایتم سر میزنی♥️♥️