نشان دادن بخشندگی: کهنالگوی حامی
در سفر قهرمانی از منزلگاه یتیم، جستجوگر و جنگجو عبور کردیم و اینک به منزلگاه حامی رسیدهایم. میخواهیم درسهای این منزلگاه را فرا بگیریم و ببینیم آیا به این منزلگاه ورود کردهایم یا خیر؟
قبل از خواندن ادامهی این مطلب ببینید آیا چیزی هست که آنقدر عاشقش باشید که بخواهید برایش بمیرید؟ غیر از مُردن چه فداکاریهایی حاضرید انجام دهید تا این جهان را مکانی برای بهتر زیستن کنید؟
اگر چنین دغدغههایی دارید این مطلب برای شماست.
حامی کیست؟
کهنالگوی حامی کسی است که از دیرباز برای چیزی فراتر از خود یعنی عشق به خانواده، مردم و کشورش و همچنین برای اعتقادات و ارزشهایش زندگی کرده است. قبلا در سفر قهرمانی گفتیم که؛ قهرمان یک وظیفهی متعالی دارد این که حیاتی جدید نه تنها برای خود بلکه برای جهان به ارمغان بیاورد.
آیا یک قهرمان به تنهایی میتواند حیات جدیدی را برای همگان به ارمغان بیاورد؟
خیر. همهی ما انسانها زنجیروار به هم متصلیم و در طول روز تصمیماتی میگیریم که نه فقط بر ما بلکه بر خانوادهی ما و در جامعهی ما هم تاثیر خواهد گذاشت. اگر تصمیم درستی گرفته باشیم جامعهای رو به پیشرفت و اگر تصمیم نادرستی گرفته باشیم جامعهای رو به زوال را رقم خواهیم زد. اما اگر هر کسی مسئولانه عمل کند آن وقت حیاتی جدید خلق خواهد شد.
به قول مولانا:
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید/ تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز.
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر/ که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز.
کهنالگوی حامی چه سیر تکاملی را طی کرده تا به ما رسیده است؟
در جوامع نخستین برای ستایش و حمایت از خدایان هدایایی را پیشکش میکردند و یا حتی انسانهایی را قربانی میکردند.
در فرهنگهای پیشرفتهتر، برای قهرمانان بزرگ، افراد پاک مذهبی و شهدا ارج و قرب بسیاری قائل بودند.
و در زمانهی ما حامی یعنی کسی که بیش از موفقیتهای شخصی به منافع و مصلحت جمع میاندیشد و فداکاری، ازخودگذشتگی و بخشش در او بسیار پررنگ است.
کهنالگوی حامی با سه واژه معنا پیدا میکند؛ ایمان، امید و عشق. و عشق از همه مهمتر است.
مگر نه این است که نوعدوستی، فداکاری، از خودگذشتگی همگی از عشق وام میگیرند؟
موفقیت از نگاه کهنالگوی حامی مدرن به چه معناست؟
موفقیت یعنی این که با حضورش در دنیا چه کاری انجام داده و چه ردپایی بر جا گذاشته است. این موفقیت فقط با اصالت و خودواقعی بودن به دست میآید. اینکه بر اساس هدفمان زندگی کنیم و کاری که قلبا دوست داریم انجام دهیم هر چند که امکان فقر و شکست وجود داشته باشد یا کسی کار ما را به رسمیت نشناسد و مورد تقدیر قرار نگیریم. این کار سخت است و از توان همگان خارج.
چرا گاهی اوقات فداکاری ارزش خود را از دست میدهد؟
چون گاهی فداکاری انتخاب ما نیست و ناگزیر از آن هستیم و نمیدانیم این فداکاری را برای چه انجام میدهیم.
به عنوان مثال؛ مردانی که برای تأمین خانوادهی خود سخت کار میکنند و یا زنانی که بیش از اندازه مسئولیت امور داخلی خانه را به عهده گرفتهاند و نمیدانند و نمیتوانند برای دغدغهها و علاقهمندیهای خود قدمی بردارند گاهی به جایی میرسند که خود را قربانی زندگی میپندارند. اینجاست که فداکاری و ازخودگذشتگی ارزش و معنای خود را از دست میدهد.
فداکاری باید با لذت، شور و هیجان و رشد همراه باشد اما این فداکاری تحمیلی فقط افسردگی، غم و درد جانکاه درونی را به دنبال دارد، دردی به نام زندگی نکردن.
اما در سطحی بالاتر، وقتی خودآگاهی وارد عمل میشود آن وقت اراده و انتخاب هم به میان میآید و هر کسی بر اساس ارزش و اعتقاداتش زندگی میکند.
چطور بفهمیم که فداکاریهایمان درست و به جاست؟
وقتی از کاری که انجام میدهیم احساس رضایت درونی داریم؛ مثل مادر ترزا. او کاری را که میکرد وظیفهی الهیاش میدانست و تکلیفش با خودش روشن بود.
آیا چون حامی نامش با ازخودگذشتگی، فداکاری و ایثار گره خورده، باید همیشه در نقش بخشنده حضور داشته باشد؟
خیر. بخشیدن از هر نوعی، اعم از هدایای مادی و معنوی باید دوطرفه باشد تا این انرژی جریان داشته باشد. این دادن و گرفتن مانند بازی بیسبال است؛ پرتاب کردن، گرفتن و دوباره رها کردن.
گاهی در مقابل یک هدیه، فقط یک قدردانی و تشکر مختصر کفایت میکند. اما در مقابل، توقع داشتن و محق بودن، کارِ دهنده را بیارزش کرده و او را دلسرد میکند.
چرا برای برخی افراد از خود گذشتگی و بخشش دردناک است؟
زیرا به جای لذت بردن از هدیه دائما به فکر جبران کردن هستند. بنابراین یا هدیه را نمیپذیرند یا در صورت پذیرش عذابی درونی دارند.
حامی بودن چه کمکی به ما میکند؟
۱
کهنالگوی حامی ما را فرامیخواند تا نه تنها مراقب خانوادهی خود باشیم بلکه به مردم جامعه هم توجه کنیم.
۲
کهنالگوی حامی به ما کمک میکند وقت کمتری را برای موفقیتهای شخصی و وقت بیشتری را برای مراقبت از دیگران صرف کنیم و در کنار آنها رشد کنیم.
۳
کهنالگوی حامی با هوشمندانه عمل کردن و انتخابهای آگاهانه تا حد زیادی به ما کمک میکند توازن مناسبی بین آرزوهای شخصی و بخشندگی ایجاد کنیم.
۴
کهنالگوی حامی به ما کمک میکند که به زندگی متعهد باشیم و ایدههای سختگیرانه را رها کنیم و راحتتر زندگی کنیم.
۵
کهنالگوی حامی به ما کمک میکند تا از ایدهی کمبود عبور کنیم و به ذهنیت فراوانی برسیم. چون وقتی یاد بگیریم در جایِ درست چیزی را به دیگران ببخشیم و چیزی از دیگران دریافت کنیم نتیجه واقعا شگفتانگیز خواهد بود. وقتی ما کسی را دوست داریم، بخشیدن چیزی به آن فرد یک لذت دو طرفه را به همراه خواهد داشت.
کسانی که کهنالگوی حامی در وجودشان به طور کامل هویدا شده باشد به همهی مردم جهان توجه دارند و این توجه از روی خیرخواهی و ازخودگذشتگی نیست بلکه آنها بر این باورند که ما همه یک خانواده هستیم.
آیا بخشش با خود فراوانی به همراه میآورد، چگونه؟
ما اگر آزادانه ببخشیم و از کمبود و قحطی نترسیم زمانی که نیاز داشته باشیم آزادانه هم دریافت خواهیم کرد چون طبیعت با خلأ مخالف است و به زودی چیزی بهتر را جایگزین میکند.
برای این که در نقش حامی قویتر ظاهر شویم چه باید بکنیم؟
۱
مهربان باشیم و عشق بورزیم اما در بخشندگی تعادل را رعایت کنیم.
۲
توجه کنیم و ببینیم که چه چیزهایی ما را شاد میکند.
۳
ببینیم چگونه میتونیم با استعدادها و توانمندیهایمان به دیگران سود برسانیم.
۴
قرار نیست خود را فراموش کنیم. به خود عشق بورزیم و اگر بخشش و فداکاری که انجام میدهیم برای ما رضایتبخش نیست آن را رها کنیم.
پایان
مریم جان راستش خیلی خوشحالم برای هرکسی که دوست دارد در مورد منزلهای سفر قهرمانی بداند اما نه با جملات پرتکلف، که با جملات شیوا، اینجا مکان درستی برای اوست. واضح و خوش روایت.
من که سعادت این را دارم که از حضور عزیزت بیاموزم میدانم چقدر با تامل و صبوری به این موضوعات نگاه میکنی. خیلی ازت سپاسگزارم که درک سفر قهرمانی را برامون شیرین کردی.
راوی خوش بیانی هستی مریم جانم
ممنونم که تا اینجا همراهم بودی، امیدوارم درسهایی که از این سفر میگیریم توشهی راهمون باشه برای ادامهی راه زندگی.♥️
🙏🕊️🌹
♥️♥️😍