«درد» اثری به قلم مارگریت دوراس
«درد» اثری به قلم مارگریت دوراس
خواندن «درد» را همزمان با جنگ ایران و اسرائیل شروع کردم و تا به امروز با من بود. لحظاتی که صفحات این کتاب را ورق میزدم، گویی در لابهلای تاریخ گم شده بودم و همراه با دوراس، سنگینی درد و انتظار را حس میکردم. البته که حجم درد او، که در دل جنگ جهانی دوم و اشغال پاریس ریشه داشت، قابل قیاس با هیچ تجربۀ شخصی دیگری نیست.
«درد»، روزنگاریهای دوراس در بحبوحۀ یکی از تاریکترین دوران تاریخ بشر است. این فاجعۀ عظیم که با حملۀ آلمان به لهستان آغاز شد، سایۀ مرگ و ویرانی را بر سر جهان افکند. در یک سوی این درگیری، ایتالیا و ژاپن بودند که با آلمان متحد شدند و در سوی دیگر متفقین؛ کشورهایی چون فرانسه، بریتانیا، استرالیا، آفریقای جنوبی، کانادا، شوروی، آمریکا، نیوزلند و چین بودند که در کنار لهستان ایستادند. حتی ایران، کشوری که اعلام بیطرفی کرده بود، از گزند این شعلههای خانمانسوز در امان نماند و اشغال آن، پیامدهای سختی به همراه داشت.
این جنگ شش ساله، سرانجام با شکست آلمان و خودکشی هیتلر پایان یافت. پایانی که به مرگ ۸۵ میلیون انسان انجامید و چهار تریلیون دلار هزینه برجای گذاشت. جنگی که نه تنها نقشۀ سیاسی جهان را دگرگون کرد، بلکه زخمهای عمیقی بر روح بشریت نشاند.
در دل این آشوب و ویرانی، مارگریت دوراس روایت شخصی و دردناک خود را آغاز میکند. او روزنگاریهایش را در آوریل ۱۹۴۵، درست در روزهایی مینویسد که شعلههای جنگ فروکش کرده و امید بازگشت اسرا به خانههایشان، مانند بذری در دل ناامیدی جوانه زده است.
دوراس نیز مانند بسیاری دیگر، در تبوتاب بازگشت همسرش است؛ همسری که معلوم نیست زنده است یا مرده؟ هر لحظه کنار تلفن، چشمانتظار خبری تازه است یا در مکانهای مختلف به جستوجوی او. در این میان، دوراس با روایت شرایط سخت اقتصادی، خاطراتی از دوران جنگ، دلواپسیهایش و حکایت دیگرانی که چون او، عزیزانشان را انتظار میکشند یا فقدان آنها را تجربه کردهاند، تصویری زنده و ملموس از جامعۀ آن روزگار ترسیم میکند.
سرانجام، همسر دوراس همراه با دیگر اسرا بازمیگردد. اما این بازگشتی است که بیشتر به مرگ شباهت دارد. دوراس ماهها با عشق و صبوری از او پرستاری میکند، تا بتواند دوباره طعم غذا را احساس کند و اندام نحیفش جانی دوباره بگیرد. این بازگشت، آغاز فصلی دیگر از دردی است که جنگ بر جانشان انداخته است.
«درد» به راستی فراتر از یک روزنگاری ساده است. این نوشتهها با تاروپود تاریخ درهم تنیده شدهاند و ارزشی دوچندان یافتهاند. این اثر مرا به یاد رمانهایی چون «سووشون»، «تنگسیر» و حتی «بینوایان» انداخت؛ رمانهایی که در کنار روایت عشق و زندگی، تاریخ را نیز در دل خود جای دادهاند و به همین دلیل ماندگار شدهاند. همانطور که خود دوراس گفته است: «درد نیز یک رمان است و عنوانی چون نوشته، فراخور آن نیست.»
این اثر با ترجمۀ قاسم روبین و نشر اختران در ۱۹۲ صفحه منتشر شده است. خواندن «درد» تجربهای است که درک ما را از جنگ، عشق و قدرت استقامت انسانی در سختترین شرایط، عمیقتر میکند.