مروری بر کتاب« بار دیگر شهری که دوست میداشتم»/ اثر نادر ابراهیمی
زندگی طغیانیست بر تمامی درهای بسته. هر لحظهای که در تسلیم بگذرد، لحظهای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم میدهد.
نادر ابراهیمی در 14 فروردین 1315 چشم به جهان گشود. او علاوه بر نوشتن رمان در زمینههای فیلمسازی، ترانه سرایی، ترجمه و روزنامهنگاری نیز فعالیت داشته است.
با خواندن کتاب «یک عاشقانهی آرام» با قلم نادر ابراهیمی آشنا شدم، قلمی توانمند و تاثیرگذار.
کتاب «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» دومین انتخابم از این نویسنده بود، نویسندهای با نثر شاعرانه. ولی هر بار بعد از خواندن چند صفحه، آن را کنار میگذاشتم.
ولی بالاخره کتاب را خواندم، اثری فوق العاده، ادبیاتی ناب و ماندگار.
این کتاب از سه بخش تشکیل شده است:
۱- باران رویای پاییز
۲-پنج نامه از ساحل چمخاله به ستاره آباد
۳-پایان باران رویا
این داستان گویای عشق پسر یک کشاورز و دختر خان به نام هلیاست. این دو از کودکی همبازی بودند. به مرور زمان کششی بینشان ایجاد میشود و خانوادهها که علاقهی این دو را میدیدند، مانع بازی کردن آنها با یکدیگر میشدند. وقتی دوران کودکی را سپری کردند علیرغم مخالفت خانوادهها از ستارهاباد به ساحل چمخاله( ساحلی در گیلان) فرار کرده و زندگی عاشقانه خود را آغاز کردند.
از آنجایی که هلیا، دختر خان است و در رفاه زندگی کرده، مشکلات را تاب نمیآورد و به شهر خود باز میگردد. اما پسر عاشق ( که همان راوی داستان است) بعد از یازده سال صبر و تحمل به شهرش برمیگردد.
در بازگشت متوجه میشود مادرش از دوری او دق کرده و پدرش نیز او را نمیپذیرد و راوی؛ اکنون بعد از ۱۱سال که به شهر زادگاهش بازگشته، شهری که به خاطر عشقش از آن گریخته و طرد شده بود، داستان را روایت میکند.
مرد عاشق به شهری که دوستش میداشت، میگوید: هیچ عشقی ماندگارتر از عشق به خاک نیست حتی عشقی که برایش از خاکت بگذری.
گاهی خیلی صادقانه از عشقش به هلیا میگوید: یازده سال تشنگی گفتن را به این شهر آوردهام. ولی بیش از این بارها گفتهام که؛ التماس, شکوه زندگی را فرو میریزد. تمنا، بودن را بیرنگ میکند. آنچه از هر استغاثه به جا میماند، ندامت است.
بخش اول و سوم داستان, واگویه های ذهنی راوی داستان با هلیاست و بخش دوم، شامل پنج نامهی عاشقانه به اوست.
به طور خلاصه؛ این کتاب واگویه های مرد عاشقی است که محبوبش او را به حال خود رها کرده است.
گاه به او توصیه ای میکند گاه از خاطرات گذشته سخن میگوید.
آنچه که باعث میشد بعد از خواندن چندین صفحه از کتاب، آن را ادامه ندهم؛ رفت و آمد نویسنده در زمان حال و گذشته بود که باعث سر در گمی میشد که البته نویسنده با مهارت تمام این پرش زمانی را با تغییر فونت، واضح و شفاف کرده است و فقط کمی صبوری لازم بود تا مسیر داستان مشخص شود.
این کتاب مملو از احساسات ناب است، زمانی اشکهایمان را سرازیر میکند و زمانی وادار به تفکری عمیق و همزمان عشقی ساده و بیتکلف را بازگو میکند.
تکتک کلمات و جملات این کتاب، توانایی نویسنده را به رخ ما میکشد. نویسندهای که به خاطر نثر شعرگونه و جذابش ماندگار شد.
او بیش از ۹۰ جلد کتاب نوشته است که از آثار معروفش میتوان: یک عاشقانهی ارام، چهل نامه به همسرم و مجموعهی هفت جلدی آتش بدون دود را نام برد.
«بار دیگر شهری که دوست میداشتم» در ۹۹ صفحه توسط انتشارات روزبهان به چاپ رسیده است.
نادر ابراهیمی بعد از یک دوره بیماری سخت در سن ۷۲ سالگی و در سال ۱۳۷۸ درگذشت.
برخی از جملات زیبای کتاب:
✍️ نفرین بیریاترین پیامآور درماندگی ست و دشنام برای او برادری ست حقیر….
✍️تنها و صمیمانه گریستن را بیاموز.
✍️ هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.
✍️ ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم. ترس، سوغات اشناییهاست.
✍️ گریه هرگز دردی را درمان نبوده است.
✍️ تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است. تحمل اندوه از گدایی تمام شادیها آسانتر است. سهل است که انسان بمیرد تا آنکه بخواهد به تکدی حیات بپردازد.
✍️ من خوب میدانم که زندگی یکسر صحنهی بازیست. من خوب میدانم. ما بدان که همهکس برای بازیهای حقیر آفریده نشده است.
✍️ به یاد داشته باش که روزها و لحظهها هیچگاه باز نمیگردند. به زمان بیندیش و شبیخون ظالمانهی زمان.
✍️ زیستن در لحظه را بیاموز.
✍️ در پایدارترین شادیها غمی نهفته است و در پاکترین اعمال، قطرهای از ناپاکی.
✍️ در تالار هر ندامت، از دست رفتهها و به دست نیامده ها در کنار هم میرقصند..
خوشبختانه من این کتاب را یک بار خوانده ام اما ارزش بارها خواندن را هم دارد. ممنون مریم جان از روایت قشنگی که برای معرفی کتاب ارایه کردی
متشکرم معصومه عزیز، بله ارزش بارها خواندن را دارد. ممنون که مطالعه کردید❤️
بسیار عالی 👌👌
ممنونم خواهر❤️❤️