جاناتان مرغ دریایی اثری از ریچارد باخ
جاناتان لیوینگستون، یک مرغ دریایی است.
او با مرغان دیگر بسیار متفاوت است. جاناتان برخلاف دوستانش که پرواز به ابتداییترین روش و یافتن غذا و سیر کردن شکم را دلیل زندگی خود می دانند، به خوردن اهمیتی نمیدهد، فقط اشتیاق فراوانی برای یادگیری پرواز به شیوههای مختلف دارد. روز و شب، پرواز را تمرین میکند، با تلاشی جانفرسا، گاه نتیجهی این تلاشها، پیروزی و گاه شکست است.
بعد از شکست، واگویههای ذهنیاش شروع میشود: من همینم که هستم، من فقط یک مرغ دریاییام و باید مثل مرغان دیگر زندگی کنم. ولی بعد از زمانی بسیار کوتاه، پی میبرد که زندگی عادی برای او تحمل ناپذیر است.
او به دنبال معنا و مفهوم اصلی زندگی می گردد و چون همرنگ جماعت نیست، طرد میشود. آیا جاناتان باید طرد شدن را بپذیرد یا همرنگ جماعت شود؟
این قصهی خیلی از آدمهاست. عدهای از صبح تا شب، فقط به فکر خوردن، پختن، پوشیدن، تفریح و …..از این قبیل کارها هستند؛ اینها به زندگی عادی تن دادهاند و چیزی فراتر از آن نمیخواهند. قدرت ریسک ندارند و با دیدن موفقیت دیگران و توجیه عقب ماندگی خود، میگویند: همه که یکی نیستند، شانس با او یار بوده است.
در صورتی که به خود زحمت نمیدهند تلاشهای فرد موفق را ببیند؛ با کوچکترین شکستی هدف خود را رها می کنند، زیرا تحمل سختیها و رنج مسیر را ندارند و میخواهند یک شبه ره صد ساله بپیمایند.
ولی بعضی دیگر، به دنبال رشد و پیشرفت هستند تغییر را با وجود دردهایش با آغوش باز به جان میخرند، محدودیتها را نمیپذیرند، برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکنند، از شکست خوردن ابایی ندارند و آن را مقدمهای برای پیروزی میدانند.
تفاوت این آدمها با افراد معمولی این است، که به واقعیت وجودیشان پی برده اند، به حداقلها راضی نیستند و هدف از آفرینش خود را درک کردهاند.
جاناتان دربارهی بهشت از چیانگ پرسید؛
چیانگ گفت: بهشت محدود به زمان و مکان خاصی نیست، بهشت رسیدن به کمال است.
او در یادگیری نترس و شجاع بود. وقتی عاشق یادگیری باشی، افرادی در مسیرت قرار میگیرند که از جنس خودت هستند و تو را به بهترین شکل همراهی میکنند.
جاناتان از روزمرگی مرغان دیگر غمگین بود و تصمیم داشت روزی برگردد و به انها معنای واقعی زندگی را بیاموزد و در این مرحلهست که باید صبر و محبت را به منصهی ظهور برساند.
امروزه به برکت وجود اینترنت، رسانههای اجتماعی، آموزشهای آنلاین و مجازی، راه برای یادگیری بسیار هموار است.
از آنجا که ریچارد باخ، نویسنده ی کتاب، موزیسین قابل و خلبان توانایی بود و از فراز و فرود موسیقی و پرواز آگاهی کامل داشت، زندگی جاناتان را بخوبی تصویر کرده است.
این کتاب؛ بسیارکمحجم، ولی زیبا و پربار است و خواندن آن وقت زیادی از شما نمیگیرد.
زمانی که به شدت از نوشتن و ادامهی مسیر ناامید شده بودم و میخواستم همه چیز را ببوسم و کنار بگذارم، این کتاب به دستم رسید. وقتی در حال خواندن آن بودم، تمام تلاشهای جانفرسای جاناتان، خودم را به یادم میانداخت که چقدر سخت تلاش میکنم تا بهتر بنویسم. امیدوار شدم و مطمئنم یک روز به آنچه که میخواهم، دست پیدا خواهم کرد.
جملات زیبای کتاب:
جاناتان مرغ دریایی دریافت که عمر مرغان دریایی به علت ملال و ترس و خشم اینقدر کوتاه است و با بیرون راندن تمامی آنها از ذهنش، به راستی زمانی دراز به خوشی زندگی کرد.
بر پایهی آنچه در دنیا میآموزیم، دنیای بعدیمان را برمیگزینیم.
اگر چیزی یاد نگیری، دنیای بعدیات عین همین یکی خواهد بود با همین محدودیتها و ممنوعیتها و وزنههایی به سنگینی سرب که باید بر آنها غلبه کنی.
دنبال ایمان نباش! برای پرواز نیازی به ایمان نداشتی، بلکه باید پرواز را درک میکردی.
مرغی که بلندتر پرواز کند، دورتر را میبیند.
اگر قیدها را از اندیشهتان بردارید، زنجیرهای جسمتان هم گسسته میشوند.
انچه را چشمانت بهت میگویند باور نکن.
فقط محدودیت ها را نشان میدهند. به بصیرت اکتفا کن؛
حقیقتی را دریاب که در عمق وجودت پنهان است.
سلام خیلی تعریف این کتاب را میشنوم باید حتما برم بخرم
کتاب کمحجم و سبکی است ولی بسیار پربار. حتما تهیه کنید و بخوانید. ممنونم