رفق و مدارا
جناب حافظ میفرماید:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.
یکی از اصول رفتاری که میتواند زندگی را برای همگان آسانتر و زیباتر کند،
مدارا کردن با دیگران است.
مدارا به معنای نرمخویی و رفتار ملایم است.
یکی از نشانههای پیشرفت فرهنگ در ملتها،
نحوهی برخورد مردم با یکدیگر در جامعه و خانواده است.
اگر در زندگی خانوادگی مدارا نباشد،
تندی و خشونت سراسر زندگی را فرا خواهد گرفت.
زیرا در طول زندگی مشترک، موارد فراوانی یافت میشود،
که رفتار، گفتار و خواستههای زن و شوهر مطابق میل یکدیگر نیست.
پس در صورت عدم سازش،
هر یک از این موارد میتواند زمینهسازی برای درگیری در خانواده باشد.
یک ساختمان چند طبقه را در نظر بگیرید.
اگر در بین همسایهها،
حتی یک همسایه، با فرهنگ آپارتمان نشینی و رعایت حقوق دیگران آشنا نباشد،
و با دیگران کنار نیاید و در پرداخت هزینههای ساختمان همراهی نکند،
دائما درگیری و اختلاف پیش خواهد آمد.
البته مدارا کردن هم حد و مرزی دارد.
اگر بیش از حد با دیگران مدارا کنیم،
امکان دارد رفتار ما را به سادهلوحی، ترسو بودن و……….. تعبیر کنند.
در کتاب سووشون خواندم که زری به همسرش یوسف میگوید:
انقدر مدارا کردم که مدارا عادتم شده.
وقتی مادر برای حفظ آرامش خانه،
با مسائل مختلف کنار میآید و صبوری میکند؛
یا زمانی که برای ایجاد صلح،
مجبور به گفتن دروغی ناخواسته میشود؛
یا زمانی که به هر شکلی میخواهد فرزندش را برای خانواده حفظ کند؛
فرزندی را که با مشقت،
۹ ماه در بطن خود پرورش داده است و نمیخواهد که او را به سادگی از دست بدهد،
محکوم میشود؛ به بزدل بودن، بیعرضه بودن، مظلومنمایی، دروغگویی و……
و آنوقت زمانی که دندان روی جگرش میگذارد،
سکوت میکند و ناملایمات را متحمل میشود؛
میگویند:
فکر نمیکردیم که تو اینطور آدمی باشی؛ چرا اینقدر تغییر کردی؟
در صورتی که نمیدانند که زمانه و شرایط، آدمها را عوض میکند.
گاهی مجبوری که مدارا کنی،
و با هر چیزی بسازی تا چیزهای مهمتری را حفظ کنی.
ولی در کل انسانها در یک جامعه یا در یک خانواده؛
باید با یکدیگر گفتگو کنند،
چون حقیقت بزرگتر از آن است که تنها یک نفر آن را در اختیار داشته باشد و برای گفتگوی سالم،
احترام گذاشتن به یکدیگر اهمیت بسیاری دارد.
وقتی با یکدیگر محترمانه رفتار کنیم،
ناخوداگاه آنها وادار میشوند تا ادب و احترام را رعایت کنند.
واگر کسی بخواهد فقط حرف خود را به کرسی بنشاند،
و به بقیه اجازهی حرف زدن ندهد، سبب ایجاد کینه و ناراحتی خواهد شد.
اکثر انسانها تصور میکنند که اگر افراد و عقایدشان را محترم شمارند،
و اجازه دهند دیگران هم نظرات خود را بیان کنند؛
دچار ضعف شده اند، در صورتی که این طور نیست.
جامعهی سالم، جامعهایست که در آن هر کسی جرات ابراز عقاید خود را داشته باشد،
و بتواند آزادانه نظر موافق و مخالف خود را بگوید.
اگر این طور نباشد رنجش حاصل میشود،
و روند رشد افراد متوقف خواهد شد.
ما انسانها به یکدیگر نیاز داریم تا به کمک هم بهتر زندگی کنیم،
از هم یاد بگیریم و در نهایت جامعهای سالم بسازیم.
و باز جناب حافظ میفرمایند:
ای که در کشتن ما، هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا، زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد، هان، تا نکنی
رنج ما را که توان برد، به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد، که مداوا نکنی
دیده ما چو به امید تو دریاست،چرا
به تفرج، گذری بر لب دریا نکنی
نقل هر جور، که از خُلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است، تو آنها نکنی
بَرِ تو جلوه کند، شاهد ما ای زاهد
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
حافظا، سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی