کتابها هستند که ما را انتخاب میکنند.
امروز کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی را تمام کردم.
این اثر یک شاهکار و جزء ۱۰۰ کتاب برتر جهان است.
بارها تصمیم گرفتم این کتاب را بخوانم ولی هر بار شنیدم که این کتاب خستهکننده است و هیچ کشش و جذابیتی ندارد.
البته من طبق اولویتها و ارزش های خودم کتابها را انتخاب میکنم.
فهرست کتاب را میبینم، از مضمون آن مطلع میشوم، نظر نویسندگان معتبر را در مورد کتاب میخوانم و در نهایت کتاب را انتخاب میکنم.
تا به حال فرصت نشده بود که این کتاب را بخوانم و دیگر این که اعتقاد دارم هر وقت زمان خواندن کتابی فرا برسد، به هر شکلی که باشد به دستم خواهد رسید .
اعتقاد دارم وقتی به کتابفروشی میرویم، کتابها هستند که ما را انتخاب میکنند و این را بارها تجربه کردهام.
کتاب پیرمرد و دریا در زمان مناسب به دستم رسید و جملات زیبایی که پیرمرد خطاب به خودش میگفت برایم بسیار تاثیرگذار بود.
این کتاب فوقالعاده زیبا بود.
در روزهای آینده مروری بر این کتاب خواهم نوشت ولی اکنون میخواهم جملات زیبای آن را بنویسم.
/ همه چیز پیرمرد کُهن بود مگر چشمهایش. چشمهایش به رنگ دریا بود و شاد. و شکست نخورده بود.
/امید و اطمینانش هنوز وانرفته بود. اما دوباره امید و اطمینانش جان تازهای گرفت مانند وقتی که نسیم میآید.
/فروتنی ننگی نیست و از همت بلند مرد نمیکاهد.
/صیاد خوب زیاد هست، بعضیهاشون هم بزرگن ولی تو فقط خودتی.
/ پیرمرد همیشه در اندیشهاش دریا را همچون زن میانگاشت یا همچون چیزی که مهر و قهر میورزد و هرگاه کار زشت یا وحشیانهای از او سر میزند از آن رو است که اختیارش با خودش نیست. میپنداشت که مهتاب دریا را میگیرد، چنان که زنان را میگیرد.
/هر روز روز تازهایست. بهتر آن است که بخت یاری کند. ولی تو کارت را میزان کن. ان وقت اگر بخت یاری کرد، تو آمادهای.
/ اگر مردم بشنون من با خودم حرف میزنم خیال میکنن دیوونم. ولی عیبی نداره چون دیوونه نیستم.
/او در گرماگرم کار هرگز به گذشته نمیاندیشید.
/پیرمرد آروم باش، محکم باش. درد را مردانه تحمل کن، تو همیشه تاب داری.
/ادم را برای شکست نساختهاند. ادم ممکنه از بین ببره ولی شکست نمیخوره.
/ یاد چیزهای خوب و شاد باش.
/ نومیدی احمقانه است.
/ فقط ارام بگیر تا بتوانی از ان چه باقی مانده است دفاع کنی.