مطالعه و یادگیری

نکاتی در مورد نوشتن از ارنست همینگ‌وی.

از ارنست همینگ‌وی چه می‌دانید؟

ارنست همینگ‌وی جوان بلندبالای درشت‌اندام، خوش‌قیافه‌ و قوی بنیه‌ای بود. ورزشکار برجسته‌ و مشت‌زن قابلی به شمار می‌رفت. خبرنگار و روزنامه‌نگار چابکی بود. توانایی شگفتی برای آموختن داشت. به چند زبان صحبت می‌کرد. محجوب و سر‌به‌زیر، ولخرج و خوش‌گذران بود.

۱۵ سال بیشتر نداشت که می‌خواست نویسنده شود ولی می‌دانست با چنته‌ی خالی نمی‌توان نویسنده شد. بنابراین داوطلب شد تا به جبهه برود و در جنگ تجربه کسب کند. او از جنگ با چنته‌ای پر از تجربه و پای لنگ به خانه برگشت.

همینگ‌وی دوست داشت نوشته‌اش دارای خلوص باشد و در آن هیچ حیله‌ای به‌کار نرفته باشد. به گفته‌ی خودش می‌خواست نوشته‌اش مانند کوه یخی باشد که در دریا شناور است. وقار کوه یخ به این دلیل است که فقط یک هشتم آن روی آب دیده می‌شود.

او هرگز کلمه‌ای به ‌کار نمی‌برد که خواننده مجبور شود معنی‌اش را در کتاب لغت پیدا کند. همینگ‌وی می‌دانست نویسندگی یعنی ضبط کردن تجربه‌ی انسانی به ساده‌ترین و زلال‌ترین زبان ممکن. سادگی و افتادگی و فروتنی زبان از خصلت‌های ذاتی او بود.

کارلوس بیکر نویسنده‌ی زندگینامه‌ی همینگ‌وی می‌گوید: گاهی بعدازظهر‌ها در جاده‌ی شنی پارک لوگزامبورگ راه می‌رفت و سری به موزه می‌زد و تابلوهای سزان و مونه را تماشا می‌کرد و با خود می‌اندیشید که همان کاری را که خودش تمام صبح کوشیده بود با کلمات بکند این‌ها با رنگ کرده‌اند. در بهترین توصیف‌هایش هیچ عنصر زائدی وجود ندارد و منظره تا حد امکان تراشیده و پیراسته است.

همینگ‌وی از طریق گفتگوی آدم‌ها داستان‌هایش را پدید می‌آورد. مثلا وقتی که در اتوبوس چندلحظه‌ای به گفت‌و‌گوی دو مسافر دیگر گوش می‌دهیم، آن‌ها در مورد مسئله‌ای حرف می‌زنند که ما نمی‌دانیم، نام کسانی را می‌برند که ما نمی‌شناسیم و طبعا گفتگوهایشان به نظر ما پرت می‌آید. اما این گفتگو بر یک روال منطقی خاص خود جریان دارد و ما اگر کمی گوشمان را تیز کنیم چه بسا که این روال را تشخیص دهیم و بتوانیم مطلب را دنبال کنیم. نویسنده باید گوش بسیار حساسی برای ضبط گفت‌وگوهای آدمها داشته باشد.

او نویسنده‌ی بسیار حساس و با‌قریحه‌ای بود که در داستان‌نویسی و نثرنویسی انقلاب بزرگی پدید آورد.

سبک همینگ‌وی عین سادگی و صداقت است. ان‌چه می‌خوانیم نوشته نیست بلکه عین واقعیت است؛ واقعیتی متبلور شده در کلمات.

او هر روز صبح زود پشت میز کارش می‌نشست و دست‌کم روزی ۴ ساعت می‌نوشت. هر روز صبح فراورده‌های پیشین خود را مرور می‌کرد و داستانی را که در دست داشت یکی دو گام پیش می‌برد. به دوستانش می‌گفت که فقط پشت میز کارش به طور هشیار درباره‌ی کارش می‌اندیشد. در باقی ساعت‌ها می‌کوشید ذهن خود را آزاد بگذارد تا کار خود را بکند. آنچه را که روی کاغذ می‌آورد با هشیاری و بینش انتقادی تند و قاطعی وارسی می‌کرد. خط زدن و حذف کردن همیشه یکی از شیوه‌های کار او بود.

پیراستن و تراشیدن روال کار او بود اما پیراستن و تراشیدن انچه نویسنده می‌داند، نه آنچه نمی‌داند، زیرا اگر نویسنده چیزی را بی‌دلیل حذف کند که آن را نمی‌داند، آنوقت سوراخی در داستان او پیدا خواهد شد.

از آثارش می‌توان؛خورشید باز می‌دمد، وداع با اسلحه، مرگ در بعدازظهر، تپه‌های سبز آفریقا، داشتن و نداشتن، آن دست رود و در میان درختان، پیرمرد و دریا، عیش مدام، باغ عدن، تابستان خطرناک، جزیره‌هایی در جریان و……نام برد.

ارنست همینگ‌وی در اول ژوئیه‌ی ۱۹۶۱ با دو گلوله‌ی شکاری مغز خود را پریشان کرد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن