یادداشت نویسی روزانه

یادداشت نویسی روزانه

بهترین عادت

امروز صبح با گلو درد شدید از خواب بیدار شدم‌‌. ابتدا به آشپزخانه رفتم زیر کتری را روشن کردم، قرص استامینوفن و سرماخوردگی خوردم و دوباره پتو را روی سرم کشیدم و خوابیدم.

استراحت کردن و قرص‌ها کار خودش را کرد، کمی بهتر شدم و برای این که احساس بیماری را از خود دور کنم به سراغ کار و نظافت خانه رفتم.

بعد از اتمام کارم یک چای زنجبیل ناب  نوشیدم و کمی استراحت کردم تا حالم بهتر شود که در حین استراحت خوابم برد دقایقی نگذشته بود که پستچی زنگ زد و بسته‌ای برایم آورد.

روی بسته را خواندم و با ذوق و شوقی وصف ناپذیر آن را گشودم. کتاب شاهین کلانتری عزیز بود که چند روز پیش سفارش داده بودم. کتابی به نام شاهراه تأثیرگذاری.

همان لحظه کتاب را ورق زدم، فهرست آن را دیدم و پیش‌گفتار( ماجرای من و این کتاب) را خواندم. پیش‌گفتار در مورد زندگی ایشان و نحوه‌ی آشنا شدنشان با محتوا بود. قبلا این مطالب را در پست وبلاگشان خوانده بودم و بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. واقعا که محدودیت همیشه خلاقیت به همراه دارد و آقای کلانتری این را ثابت کرد.

آقای کلانتری انسانی تاثیرگذار است چون رفتار، گفتار، نوشتار و افکارشان همسان است و راهی را که رفته‌اند و ازموده‌اند به شاگردانشان یاد می‌دهند به همین خاطر می‌توان لذت آموختن را در کنار ایشان چشید‌. در روزهای آینده حتما در یادداشت‌هایم از این کتاب خواهم نوشت.

/دیروز رفتار و گفتار فرد آشنایی مرا به فکر فرو برد و سوالات زیادی را برایم ایجاد کرد که,

چرا این آدم با رفتارش هم خودش را اذیت می‌کند هم دیگران را؟

چرا نمی‌تواند مسائل گذشته را فراموش کند و این همه خودآزاری می‌کند؟

چرا نمی‌تواند ببخشد و بگذرد؟ آیا به ما گفته‌اند که چقدر در این دنیا فرصت داریم که همه را با بد خلقی، کینه و گله و شکایت از دست می‌دهیم؟

در همین احوالات بودم که پستی در اینستاگرام از آقای سپهر خدابنده توجهم را جلب کرد.

عنوان متن این بود: «گاهی آدم‌ها خودشون برای خودشون سمی میشن»

این تجربه‌ی بسیار عجیبیه که بخش زیادی از ما درگیرش هستیم. هیچ کسی به اندازه‌ی خودمان به روح و روان و اعصابمان آسیب نمی‌زند. و از قضا هر کسی این کار را به سبک خودش انجام می‌دهد. اما در هر صورت خروجی داستان یکیست و آن هم مسموم شدن روح و روان و افکار ماست که باعث می‌شود حال خوبمان از دست برود.

افکار ما، نوع نگرش ما به مسائل، سبک زندگی و نحوه‌ی برخوردمان با اتفاقات می‌تواند نقش اساسی برای سمی شدن ما داشته باشد.

به عنوان مثال، آدمی که برده‌ی خواسته‌هایش می‌باشد و تا به هدف نرسد، مدام خود را سرزنش می‌کند و برای خودش ارزشی قائل نیست، این آدم با نوع نگرشش به مسائل، خود و زندگیش را سمی کرده است. چون ارزش‌های انسانی خود را فراموش کرده و تمام وجودش در رسیدن به اهداف و دستاوردها خلاصه شده است. ما قبل از هر چیزی مخلوق با ارزش خداوند هستیم وقتی دست به نکوهش خود برمی‌داریم یعنی خداوند را ناچیز شمرده‌ایم. اگر حواسمان نباشد در باتلاق خودساخته‌ی خودمان غرق خواهیم شد.

بیشترین آسیب‌ها و بزرگترین خدمات را در زندگی، خودمان به خودمان تقدیم می‌کنیم پس بیشتر مراقب باشیم.

من خود بلای خویشم، از خود کجا گریزم؟

 

 

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن