معرفی کتاب

مروری بر رمان خاطرات یک آدم‌کش/ کیم‌یونگ_ها

مروری بر خاطرات یک آدم‌کش به قلم کیم‌یونگ_ها

از آخرین باری که آدم کشتم بیست‌و‌پنج سال گذشته یا بیست‌و‌شش سال؟

رمان کوتاه خاطرات یک ادم‌کش با این جمله آغاز می‌شود و کنجکاوی خواننده‌ی مشتاق را برمی‌انگیزد تا با او همراه شود.

کیم یونگ-ها که از نویسندگان برجسته‌ی کره‌ی جنوبی است این رمان را به سبک جنایی-کمدی نگاشته است و در جریان داستان به قوانین، سیاست‌ها و آدم‌های تاریخ‌ساز کره‌ی جنوبی و شمالی اشاره‌هایی می‌کند.

خاطرات یک ادم‌کش از زبان کیم بیونگ سو، پیرمردی هفتاد ساله، روایت می‌شود که اغلب به صورت خودگویی است‌.

کیم بیونگ سو در خانه‌ای که پای کوه و پشت به جاده‌ی اصلی قرار دارد با دختری که تصور می‌کند فرزند خوانده‌اش است، زندگی می‌کند. در کنار خانه‌اش جنگل خیزرانی وجود دارد که قطعه‌ای از آن متعلق به اوست.

او از ۱۶ سالگی آدم‌کشی را آغاز کرده و تا سی‌و‌پنج سالگی ادامه داده است. انگیزه‌اش برای این کار دست‌یابی به یک زندگی لذت‌بخش بوده است. اما وقتی بعد از سال‌ها ناامید می‌شود، از این کار دست می‌کشد.

تمام خاطراتش را از آدم‌کشی با جزییات وقوع حادثه در دفترش می‌نویسد. زیرا از نظر او هر آن‌چه را که ننویسد مانند دانه‌های شن از لای دست‌هایش سُر می‌خورد.

اما چون نمی‌تواند خیلی خوب بنویسد به کلاس شعر می‌رود. چون چیزی از شعر نمی‌داند از چگونگی قتل‌هایش می‌نویسد و اولین شعرش با عنوان چاقو و استخوان در نشریه‌ای چاپ می‌شود.

سرانجام بر اثر یک تصادف رانندگی و جراحی‌های متعددی که روی مغزش انجام می‌گیرد، به زوال عقل مبتلا می‌شود؛ بیماری فرساینده‌ای که امیدی به بهبود آن نیست و در نهایت انسانِ مبتلا را معلق در زمان نگه‌ می‌دارد و او را برده‌ی خود می‌کند تا این که لحظه‌ی مرگ فرا رسد.

کیم بیونگ سو تمام‌ قتل‌ها را آگاهانه مرتکب شده است. ولی رویدادی باعث می‌شود تا او بعد از سال‌ها دوباره به فکر آدم‌کشی بیفتد و در نهایت آخرین قتل را زمانی مرتکب می‌شود که دچار آلزایمر شده است. او از چگونگی وقوع این حادثه بی‌اطلاع است و همه چیز از خاطرش رنگ‌باخته است.

در طی داستان از بیماری آلزایمر و عوارضش می‌گوید. عوارضی چون؛ بی‌اشتهایی، توهم، تغییر شخصیت و… .

همچنین راهکارهایی را برای کند شدن روند بیماری بیان می‌کند از جمله؛ گوش دادن به موسیقی، ضبط کردن صدا، ورزش کردن، شاد بودن و… .

به خاطر اختلالاتی که در مغزش روی داده است احساس می‌کند که با دخترش صمیمیت پیشین را ندارد و با اطرافیان بیگانه شده است و چون در انزوا به سر می‌برد تا کنون کسی به راز او پی نبرده است.

و اینک با تمام این جنایات که البته بخشی از آن تحت‌تاثیر آلزایمر بوده به فردی مظنون شده و تصور می‌کند تمام قتل‌ها کار اوست.

 او بابت این اعمال وحشیانه احساس گناه ندارد و شاید گاهی فقط احساس شرم می‌کند. در رویاهایش همیشه ادم‌هایی را که کشته است می‌بیند که مقابلش ایستاده‌اند و لبخندی بر لب دارند.

و به‌راستی چگونه می‌توان کسی را که دچار فراموشی شده مجازات کرد؟ و این پرسش پیش می‌آید که با ادم‌کشی‌های پیشینش چه باید کرد؟ چگونه خانواده‌های سوگوار می‌توانند او را ببخشند؟

این رمان با زبانی ساده و روان نوشته شده است و با حادثه‌ای تکان‌دهنده و غیرمنتظره به پایان می‌رسد.

خاطرات یک ادم‌کش در ۱۴۰ صفحه با ترجمه‌ی خاطره کرد کریمی و همکاری نشر چشمه به چاپ رسیده است.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن