یادداشت روزانه
/امروز صبح در حالی از خواب بیدار شدم که بوی باران و خاک باران خورده، فضا را معطر کرده بود. قبل از هر چیز با باز کردن در بالکن هوای تازه را مهمان ریههایم کردم.
/بعد از خلوت شدن خانه و انجام کارها، به سراغ گوشیم رفتم تا پست اینستاگرام را آماده کنم.
پست امروزم معرفی کتاب شاهراه تأثیرگذاری بود که مرور آن را دیروز در سایت قرار داده بودم.
کتاب جنگ و صلح را شروع کرده بودم ولی انگار حس و حال خواندن آن کتاب را ندارم و خواندن کتاب « نون نوشتن» از محمود دولت آبادی را آغاز کردهام. این کتاب را یک بار خوانده بودم و دوست داشتم برای بار دوم هم بخوانم.
برای این که از زمانم بهتر استفاده کنم از تکنیک پومودورو استفاده کردم. در تکنیک پومودورو، ۲۵ دقیقه فقط روی کاری که انجام میدهیم تمرکز میکنیم، تلفن جواب نمیدهیم، پیامها را چک نمیکنیم، با کسی گفتگو نمیکنیم و کلا هیچ کار دیگری انجام نمیدهیم. بعد، ۵ دقیقه استراحت میکنیم و دوباره ۲۵ دقیقهی دیگر. بعد از ۴ تا پومودورو اگر خواستیم باز هم ادامه دهیم، نیم ساعت استراحت میکنیم و بعد دوباره پیش میرویم. امروز ۴ پومودورو رفتم، این تکنیک بسیار عالی است، حتما استفاده کنید.
البته برای خواندن هر کتابی نمیتوان از این تکنیک استفاده کرد، بعضی کتابها را باید آهسته و با تعمق خواند، نت برداری کرد و پیش رفت.
/ از دیروز در اینستاگرام خبر آسمانی شدن خانم ایران درودی دست به دست میشود و کلیپهای زیادی از ایشان منتشر شده است. من چند ماهی است که این بانوی فرهیخته را میشناسم ولی افسوس که خیلی دیر شناختم و البته هنوز چیزی از ایشان نمیدانم فقط در حد دیدن چند کلیپ. به زودی کتاب زندگینامهی بانو دورودی را حتما تهیه خواهم کرد.
امروز کلیپی از ایشان دیدم که بسیار تأثیرگذار بود و میخواهم اینجا بنویسم تا هر از گاهی که از زندگی خسته و ناامید میشوم، به آن مراجعه کنم، بخوانم و انگیزه بگیرم.
صحبتهای خانم ایران درودی.
[به ارزش زندگی نگاه کنید. مرگ را آرامش مطلق میدانم و اصلا نمیترسم. در فاصلهی دو نقطه مینویسم:
به مرگ نمیاندیشم به او افتخار خواهم داد که به من بیندیشد.
زندگی را به این شکل میبینم و با زندگی مبارزه کردم. من اصلا آدم جنگجویی هستم ولی چیزهای منفی را رد میکنم. همیشه بزرگ میبینم و بزرگ میخواهم.
بهترین کارهایم را بعد از بیماری سرطان خلق کردم. برای من سرطان معجزهی زندگی بود. به زندگی درست نگاه کردم و به آن چیزی که خداوند به من عطا کرده است. او به من امکان دیدن داده، امکان لمس کردن و امکان فهمیدن. خدا بیشتر از همه به من عشق را یاد داده. مولانا هم به من عشق ورزیدن را یاد داده. نقاشم ولی استاد من مولاناست. آثارم تأثیرپذیرفته از مولاناست.
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز این جا و آن جا نیستیم.
ما اصولاً ملت محجوبی هستیم و بلد نیستیم از خودمان تعریف کنیم و خودمان را به دنیا نشان بدهیم. ولی سرطان خیلی چیزها را به من یاد داد. من حساس بودم، حساس تر شدم و نگاهم را به زندگی عوض کرد.
برخوردم با سرطان برای بیمارستان جالب بود. وقتی مرا بستری کردند، گفتم: نمیمونم. گفتند: چرا؟
گفتم: اتاقم منظره نداره.
گفتند: مریض سرطانی به منظرهش فکر میکنه؟
گفتم: من هر لحظه باید زیبایی را ببینم. شاید امروز آخرین روز زندگیم باشه. شاید دیگر بیدار نشم. به من امکان بدید که از نگاهم به جهان هستی درست استفاده کنم و لذت ببرم.
دلم میخواست بهتون بگم، سرطان با تمام سختیش برای من بسیار آموزنده است. سرطان به آدمها یاد میده که ارزش حیات و کلا چیزهایی را که خداوند بهشون داده بدانند.
من هرگز اجازه ندادم در مدتی که معالجهام میکنند به من مسکن بزنند. ببینید درد را هم به عنوان واقعیت زندگی قبول ندارم. از آن نمیگریزم و خودم را گول نمیزنم و باهاش روبهرو میشم.من به عقب برنمیگردم و جلو میروم. در بدترین شرایطم، دلتون به حال من نسوزه چون من اونور قضیه خوشحالم. درد رو حس میکنم پس زنده ام. حرف میزنم پس هوشیارم. نقاشی میکنم و مینویسم پس عقل دارم. من تمام این موهبتها را میستایم].
افسوس و صد افسوس که زمین از وجود چنین آدمی خالی شد و خوش به سعادت اسمانیان که او را در کنار خود دارند.
نگاهشان به زندگی و مرگ چقدر متفاوت و تامل برانگیز است.
کاش زودتر ایشان را میشناختم. کاش قدر سرمایههای زندگی و کشورمان را بیشتر بدانیم. نگاه زیبایشان امروز امید به زندگی را در من شعلهورتر کرد. ایران درودی همیشه زنده و جاویدان است.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما
و
صبر بیاید پدر پیر فلک را،تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.
روحشان شاد و یادشان گرامی🖤
چه زیبا مرگ و رندگی را توصیف کرد ن روحشون شاد
سلام دیروز منو خیلی تحت تاثیر قرار داد، روحشون شاد🖤