وظیفهی انسان در زندگی به دنیا آوردن خویش است.
برخی از انسانها در زندگی یکبار و برخی دیگر دو بار متولد میشوند.
بار اول از مادر متولد میشویم بدون آن که دخالتی در این زایش داشته باشیم.
روند طبیعی رشد را طی میکنیم رفتهرفته با قوانین زندگی آشنا میشویم و مهارتهای اجتماعی را یاد میگیریم. بعد از اتمام تحصیلات، شغلی برای خود انتخاب میکنیم و خانوادهای تشکیل میدهیم.
بعضی از آدمها در همین مرحله از زندگی متوقف میشوند و به جهان کوچک خود بسنده میکنند و تا آخر عمر به همین منوال پیش میروند.
این افراد معمولا افرادی بیحوصله و افسرده هستند که از زندگی خود رضایت ندارند و گویی خود را محکوم به این نوع زندگی میدانند.
اما افرادی هستند که میخواهند فراتر بروند و جهان پیرامون خود را بشناسند. میخواهند بدانند برای چه چیزی روی کرهی زمین هستند تا به واسطهی آن به سمت بهتر شدن و کمال قدم بردارند.
مهمترین گام برای بهتر شدن و رفتن به سوی کمال و دنیایی بزرگتر خودشناسی است.
خودشناسی یعنی به افکار، احساسات و رفتار خود آگاه باشیم.
برای این کار لحظاتی تامل کنیم، به درون خود برویم، عمیق شویم و ببینیم چه زمانهایی شاد و قبراق هستیم، احساسات خوبی را تجربه میکنیم و از زندگی خود رضایت خاطر داریم.
این لحظات میتواند زمانی باشد که؛
قلم و کاغذی در دست گرفته و در دنیای نوشتن غرق شدهایم.
بوم سفید نقاشی را مقابل خود گذاشته و نقشهایی را روی آن ترسیم میکنیم.
چند تکه پارچهای برداشته و با آن لباس زیبایی را خلق میکنیم.
یا در حال نواختن پیانو، گیتار یا یکی از ادوات موسیقی هستیم.
میخواهم بگویم کشف علاقهمندی ها باعث میشود زندگی معنادار، جهانی گسترده و زندگی شادتری را تجربه کنیم. البته این شیوه از زندگی نیاز به تلاش و سختکوشی دارد. این زندگی را میتوان زندگی خلاقانه نام نهاد. زندگی خلاقانه یعنی نوید تولدی دوباره.
زندگی با روال عادی ما را شکوفا نخواهد کرد ولی زندگی خلاقانه شگفتانگیز است و ما را با بسیاری از ابعاد وجودی آشنا میکند.
اکثر انسانها به این زندگی رو نمیآورند چون میترسند.
میترسند توانایی و استعداد انجام کار موردعلاقهشان را نداشته باشند.
میترسند مورد انتقاد واقع شوند.
میترسند به قدر کافی خوب نباشند.
میترسند ……..
پس در کنار تلاش و سختکوشی باید از شجاعت نیز نام برد.
الیزابت گیلبرت در کتاب جادوی بزرگ مینویسد: جهان آفرینش، جواهرات عجیبی درون همهی ما مخفی میکند و سپس عقب میایستد تا ببیند آیا میتوانیم آنها را پیدا کنیم؟ آیا شجاعت پیدا کردن گنجینههای نهفته در درون خود را را داریم؟
با کشف این گنجینهها و رفتن تا به آخر، تولدی دوباره مییابیم که باید آن را جشن گرفت.