هر وقت این سوال مطرح میشد که چرا مینویسی؛ میگفتم: یکی از آرزوهایم شغل معلمی بود که محقق نشد. زمانی که در دورهی لایف کوچینگ یکی از اساتید، خلاصهنویسی از کتاب را آغاز کردم و مورد تایید قرار گرفتم، رفتهرفته به نوشتن علاقهمند شدم. احساس کردم این نوع از انتقال آگاهی، شکل دیگری از رویای من یعنی معلمی است.
با همین دیدگاه، کتابهایی را که میخواندم به دیگران معرفی میکردم. اما وقتی مطالعاتم بیشتر شد فهمیدم برای انتقال آگاهی به دیگران باید خیلی روی خودم کار کنم و سطح اگاهیام را افزایش دهم. مطالب را عمیق بخوانم تا درک بهتری داشته باشم و عمیقتر بنویسم. اما همچنان انتقال آگاهی و تأثیرگذاری برایم در اولویت بود.
البته جملاتی از این قبیل را شنیده بودم که کتابی را که دوست داری بخوانی، بنویس. اما بعضی جملات بر اثر تکرار زیاد کلیشه میشوند و اثرگذاری خود را از دست میدهند.
امروز که در حال خواندن کتاب جادوی بزرگ بودم به مطالب جالبی در همین مورد رسیدم.
الیزابت گیلبرت نوشته بود؛ لازم نیست هنر شما، جهان را تکان دهد. لازم نیست هنرتان اورجینال و اصیل باشد حتی نیاز نیست که هنرتان مهم باشد.
کمک کردن به مردم را به انگیزهی خلاقانهی خود تبدیل نکنید. زیرا خواننده سنگینی نیت شما را حس خواهد کرد و به او فشار خواهد آمد. برای سرگرمی خودتان بنویسید. برای کمک به خودتان و تسکین دادن به خودتان از فشارهای روانی بنویسید. بنویسید تا خود را نجات دهید. از لحاظ عاطفی به خودتان کمک کنید. برای شادمانی خود بنویسید.
مدرس الهیات پل تیلیش میگوید: هیچ عشقی وجود ندارد که به کمک مبدل نشود.
خواندن این مطلب بار دیگر به من ثابت کرد که مسیر نوشتن و تولید محتوا یک مسیر رو به رشد است. تولید محتوا موجب میشود که افکارمان رشد کند و دیدگاهمان بروزرسانی شود.
باید در ابتدا برای شادمانی خود برای ارتقای خود و برای آگاهی بیشتر خود بنویسیم و آنچه که باعث شادمانی، ارتقا و اگاهی شود و ما را به وجد بیاورد مطمئنا برای خواننده نیز مفید خواهد بود.
مریم جان! چه قدر عالی که این مسیر به روشنبینی شما کمک کرده. قطعا نوشتههات علاوه بر ارتقای خودت برای دیگران هم الهام بخش خواهد بود. پاینده باشی.
ممنونم از بازخوردهای انگیزهبخشت. متشکرم