نوشتن حق مادرزادی ماست.
جولیا کامرون در کتاب حق نوشتن میکوشد تا خوانندگان را متوجه این واقعیت کند که؛ همانطور که زندگی کردن و نفس کشیدن حق مسلم ماست، نوشتن هم حق مسلم ماست، فارغ از چگونگی کیفیت آن.
ما اصلا چرا باید بنویسیم؟
من در زمرهی کسانی بودم که تصور میکردم نوشتن فقط برای افراد خاصی است که استعداد نویسندگی دارند. افرادی همچون هوگو، داستایوسکی و نویسندگان بزرگ دیگر که زاده شدهاند تا بنویسند.
هر چند که هنوز این تفکر کاملن به خاموشی نگراییده اما به مرور که بیشتر خواندم و نوشتم فهمیدم که همیشه قرار نیست به نوشتن از زاویهی درآمدزایی نگاه کنیم. قرار نیست همیشه نوشتن منجر به چاپ کتاب شود. قرار نیست با نوشتن به شهرت برسیم. قرار نیست که نوشتن را بیعیب و نقص انجام دهیم.
ما مینویسیم تا زندگی را بهتر بفهمیم. ما مینویسیم تا دردهای خود را درمان کنیم. ما مینویسیم تا نقاط ضعف و قوت خود را بیابیم و در رفع آنها بکوشیم. ما مینویسیم تا به افکارمان نظم ببخشیم. ما مینویسیم تا ذهن بازتر و شفافتری داشته باشیم. ما مینویسیم تا از روح خود مراقبت کنیم. ما مینویسیم تا زیستن را برای خود قابل تحملتر کنیم.
ما مینویسیم……..
پس باید به هنر نوشتن، ورای چیزهای مادی و دنیوی نگاه کنیم. ما باید از سر عشق بنویسیم. وقتی از سر عشق نوشتیم، باقی چیزها به مرور شکل خواهد گرفت.
اینها چیزهایی است که کتاب حق نوشتن میخواهد به ما بیاموزد.
حق نوشتن حاوی مقدمه و فصلهای کوتاه است. هر فصل حداکثر حاوی دو یا سه صفحه است.
جولیا کامرون در مقدمهی کتاب، از چرایی نوشتن برایمان میگوید. در این کتاب از تکنیکهای نویسندگی خبری نیست. او فقط از لزوم نوشتن صحبت میکند.
جولیا کامرون در هر فصل میکوشد تا با نشان دادن موانع نوشتن به نویسندگان کمک کند تا بازدارندههای این مسیر را بشناسند و بتوانند آنها را از پیش پای خود بردارند.
او با این توضیحات مخاطب را به حال خود رها نمیکند بلکه در پایان هر بخش تمرین و راهکاری ارائه میدهد تا مطلب به خوبی برای او عیان شود.
بعد از مقدمه اولین و مهمترین موضوعی که به آن میپردازد، نوشتن صفحات صبحگاهی است. او نوشتن سه صفحه به محض بیدار شدن از خواب را برای خلاقیت و شکوفایی نویسنده لازم و ضروری میداند.
جولیا کامرون در حق نوشتن از تجربیات زیستهی خود در مسیر نویسندگی میگوید و بقدری این کار را خالصانه و عاشقانه انجام میدهد که مخاطب با اشتیاق فراوان قلم را در دست میگیرد تا تجربیات ارزندهی او را به کار بندد.
جولیا گاهی برای درک و دریافت بهتر، دیالوگهایی را که با دوستانش در باب نوشتن مبادله کرده است مقابل چشمان ما قرار میدهد و برخی اوقات هم ما را به نقل قولی از نویسندگان مهمان میکند.
او مخاطب را به زندگی ساده اما عمیق و معنادار نویسندگی فرامیخواند و میگوید که نوشتن از زندگی جدا نیست بلکه خود خود زندگیست.
نوای همدلانهی او خطاب به نویسندگان نوقلم در سراسر کتاب موجب میشود تا شور و شوق را در مخاطبانش ایجاد کند و آنها را به سمت زندگی با نوشتن سوق دهد.
جولیا با گفتن این مطلب که؛ بگذار نوشتهات خودش باشد. نوشتهات را دوست داشته باش و به آن محبت کن و سعی نکن وادارش کنی چیزهایی بنویسد که دوست ندارد؛ به نوقلمان شجاعت نوشتن میدهد.
جولیا کامرون ساده و قابل فهم مینویسد و با مخاطب بسیار صمیمانه و دوستانه ارتباط برقرار میکند. زمانی که در چالش سی روزهی نردبان نویسندگی هر روز بخشی از این کتاب را میخواندم احساس میکردم جولیا در کنار من است و هر سوالی را که در ذهنم پیش میآید، میداند. زیرا به آنها پاسخ میداد و مرا از آشفتگی و تنگحوصلگی و ناامیدی رها میکرد.
حق نوشتن یک کتاب انگیزشی در باب نوشتن است. نویسندگی همانطور که لذتبخش است دشوار هم هست. ما بیشتر اوقات در این مسیر بیانگیزه میشویم و از خود میپرسیم: برای چه بنویسیم؟ آخرش که چی؟
ولی ماندن در کنار این کتاب و کتابهایی در این ردیف مانند جادوی بزرگ از الیزابت گیلبرت، راه هنرمند از جولیا کامرون و….. به ما کمک میکند تا با وجود دشخواریها تداوم و استمرار خود را حفظ کنیم.
این اثر را با ترجمهی سیمین موحد خواندم. ترجمهی خوبی بود اما به نظر من برخی از عناوین فصلها با مطالب همخوانی نداشت.
جولیا کامرون در زمینهی شعر، نمایشنامهنویسی، فیلمنامهنویسی و آهنگسازی هم فعالیت میکند.
او در آخرین پاراگراف کتاب مینویسد: نوشتن هنر است. اما هنر بخشی از فعل بودن است. مثل جملهی همانا تو به راستی انسان واقعی هستی. برای به راستی انسان بودن، همهی ما حق داریم که هنرمند باشیم و هنر خلق کنیم. همهی ما حق داریم که بنویسیم.
این کتاب با ترجمهی سیمین موحد و همکاری نشر هیرمند در ۳۴۹ صفحه به چاپ رسیده است.