تفکر نقاد

چقدر به افکار خود بها می‌دهید؟

راه‌ و چاه موثر اندیشیدن

همیشه تصور می‌کنیم، انسان‌های بزرگ اندیشه‌های بهتری را در سر می‌پرورانند. تصور می‌کنیم آن‌ها باهوش‌تر، خردمندتر و معتبرتر هستند بنابراین دیدگاه خود را با دیدگاه آنان تنظیم می‌کنیم.

هر وقت مطلبی می‌نویسیم یا صحبتی می‌کنیم، تصور می‌کنیم اگر از سخنان بزرگان در کلام خود استفاده نکنیم، کلاممان اعتباری ندارد.

پذیرفتن سخنان انسان‌های بزرگ، کاری بسیار پسندیده است اما اگر همیشه در ابتدا نظر آنان را جویا شویم و بعد نظر خود را، در دراز مدت اثرات نامطلوبی را مشاهده خواهیم کرد.

ما به نسبت طول زندگی خود، آدم‌های زیادی را دیده‌ایم، به مکان‌های بسیاری رفته‌ایم، احساسات فراوانی را تجربه کرده‌ایم، ما ذهن انباشته‌ای داریم و می‌توانیم با اندیشیدن درباره‌ی این‌ها اگاهتر و خردمندتر شویم‌.

میشل دومونتنی در پیزا، مرد محترمی را ملاقات می‌کند که فقط دیدگاه ارسطو را باور داشت و هر چیزی بیرون از آن برایش کاملا بی‌معنی بود. مونتنی می‌گوید: درست است که ارسطو مردی بزرگ و ستودنی است اما او هم با تکیه بر افکار خود و باورهای ذهنی خود به چنین عظمتی رسیده است. او می‌گوید: وقتی از ما سوالی می‌پرسند بلافاصله به فلان کتاب ارجاع می‌دهیم پس خودمان چی؟ آیا ما چیزی برای گفتن نداریم؟ آیا ما اندیشه نداریم؟

باید که به اندیشه‌های خود بیندیشیم و حقیقت را در درون خود جست‌وجو کنیم. میکل آنژ هنرمند ایتالیایی می‌گوید: این پیکره‌ای که من خلق کرده‌ام در دل این تخته سنگ بود من فقط ازادش کردم.

اگر اندیشمند خوبی باشیم با استفاده از تجربیات خود خردمند خواهیم شد. اگر زمانی که خشمگین می‌شویم، دچار حسادت می‌شویم یا به کسی غبطه می‌خوریم به حالات خود توجه کنیم بهتر می‌آموزیم تا این که وصف خشم را در کتاب‌ها بخوانیم.

زندگی روزمره‌ی ما چیزهای زیادی برای گفتن و یاد گرفتن دارد حتی اگر زندگی معمولی داشته باشیم.

فقط کافیست اندیشه‌های خود را جدی بگیریم. افکارمان را بیان کنیم حتی اگر مورد قضاوت واقع می‌شویم. 

فرق ما با نوابغ در این است که آن‌ها به افکار خود می‌اندیشند ‌و آن را جدی می‌گیرند.

تجربه‌ی شخصی

دوستی داشتم که هر وقت صحبت می‌کردیم، می‌گفت:[ همش میگی فلانی اینو گفت، فلانی اونو گفت، پس کی می‌خوای از خودت چیزی بگی]؟

معنای حرف‌هایش را کاملا فهمیده بودم ولی امروز با خواندن صحبت‌های مونتنی به عنوان یک اندیشمند بهتر آن را درک کردم. فهمیدم که باید برای افکارم ارزش قایل شوم و به آن‌ها اعتماد کنم.

به دوستی می‌گفتم: دیگر نمی‌خواهم از کتاب‌ها بنویسم، می‌خواهم به تولید محتوا و نوشتن بپردازم ولی بیشتر اوقات در چنگال ندانستن گیر می‌افتم.

او گفت: تو کتاب‌های زیادی خوانده‌ای و با توجه به سن و سالت، با آدم‌های زیادی برخورد داشته‌ای، تجربیات فراوانی را کسب کرده‌ای و الان ذهنت مملو از دانستنی‌هاست فقط باید آن‌ها را بکار بگیری.

و دقیقا امروز به این مطالب برخوردم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن