با یادآوری خاطرات چه احساساتی را تجربه میکنید؟
با یادآوری خاطرات چه احساساتی را تجربه میکنید؟
در لغتنامهی دهخدا خاطره یعنی: ضمیر، اندیشه و خیال، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده است.
خاطرات، برگرفته از واقعیات هستند اما وقتی زمان از آنها عبور میکند، ذهن دستبهکار میشود و آنها را به سود و زیان خود تغییرشکل میدهد طوری که رنگ واقعیت به خود میگیرند.
ارنست همینگوی میگوید: درست یا غلط، هر آنچه ما از زمان از دست رفته به خاطر میاوریم، داستان است.
بعضی اوقات ذهن ما چیزی را میپرورد و نمایان میکند که واقعیت ندارد اما ما تصور میکنیم که واقعیت است و نمیدانم علت این کارِ ذهن چیست. خاطرهای در این مورد نقل میکنم.
پدرم رانندهی ماشینهای سنگین بود؛ کانتینر، تریلی و کامیون. او به ندرت پشت ماشینهای سواری مینشست. هنگامی که در خاطراتم غرق میشدم پدرم را میدیدم که در حال راندن یک ماشین سهچرخهی قدیمی است و من هم کنارش نشستهام. یک روز که همگی در خانهی پدرم جمع شده بودیم گفتم: آقا اون ماشین سه چرخه رو یادته که دو نفری به زور توش جا میشدیم؟
پدرم انگار که برق سه فاز او را گرفته باشد متعجب و حیرتزده گفت: کدوم ماشین سه چرخه! تا اونجایی که یادمه همیشه پشت تریلی و کامیون و کانتینر نشستم. من به اندازهای روی حرفم پافشاری کردم که بالاخره پدرم عصبانی شد و داد و بیداد راه انداخت که؛ مسخره کردی؟ این حرفا چیه از خودت در میاری؟
پدرم آن شب خیلی مکدر شد گویی که به او توهین شده باشد. ولی بعد از آن بارها این خاطره مرور شد و هر دفعه شلیک خنده به هوا برخاست. با این که میدانم از محالات است که پدرم حتی این ماشین را لمس کرده باشد اما هنوز آن خاطره را به یاد میآورم.
خاطره چه ویژگیهایی دارد؟
شش ویژگی خاطره را از زبان احمد اخوت مینویسم.
۱-یادی از گذشته در بردارد.
۲-مشتمل بر حادثه یا صحنه یا حالتی است.
۳-موثر بر دل و ذهن و محفوظ در حافظه است.
۴-رنگی از احساس و خیال و عاطفه دارد و اغلب نشانگر تاثیرپذیریِ روانیِ فوقالعاده است.
۵-در ظرف یک زمان و مکان مشخص قرار میگیرد.
۶-بعد از تکوین، تداعی شده، در ذهن تکرار میشود و به یاد میآید.
۷-نو، شگفت و جالبتوجه است.
آیا مرور خاطرات شادی به ارمغان میاورند یا حسرت و اندوه؟
۱
وقتی که دلتنگ فقدان عزیزی میشویم، بودنهایش را مرور میکنیم. شاید در ابتدا با یادآوری رفتار، گفتار، شیطنتها و محبتهایش لبخند بر لبمان بنشیند اما بعد از لحظاتی بغض راه گلویمان را میبندد و حسرت و اندوه جایگزین آن میشود.
۲
گاهی به سالهای دور برمیگردیم و به یاد میآوریم که چگونه در خانهی پدری و یا بزرگترهای فامیل دور هم جمع میشدیم، با صفا و بیریا بر سر یک سفره مینشستیم و لحظات فرحبخشی را در کنار هم میگذراندیم. اینک غبطه میخوریم که چرا نمیشود به عقب بازگشت و آن روزهای به یاد ماندنی را تجربه کرد.
۳
گاهی اوقات در جمع دوستان قدیمی مینشینیم و از خاطرات مشترکمان سخن میگوییم و لحظاتمان را سرشار از شادی میکنیم و هنگام خداحافظی حسرت میخوریم که چرا مشکلات و کمبود وقت مانع دیدارهای زودهنگام میشود.
۴
بعضی شبها به این امید به بستر میرویم که در خاطرات خوش گذشته غرق شویم و دمی ارتباط خود را با اکنون و این دنیا قطع کنیم.
۵
البته همیشه اینطور نیست گاهی خاطرات شیرین پیشین، از یک رواندرمانگر بهتر عمل میکنند. همسرانی را دیدهام که با مرور خاطرات دوران آشنایی، نامزدی و جشن عروسی خود، دوباره به زندگی مشترک بازگشتهاند و عشق و محبت در وجودشان مسکن گزیده است.
در نهایت مرور خاطرات چه تلخ و گزنده و چه شیرین و گوارا معمولن با خود حسرت به همراه میآورند. اما با این همه مفری هستند برای گذر از روزهای دشوار زندگی.
ما با مرور خاطرات، گاه خود را نکوهش و گاه خود را میستاییم. لحظاتی چشمانمان را میزبان قطرات اشک میکنیم و گاه لبانمان را میزبان شکوفههای لبخند.
با یادآوری خاطرات میفهمیم که چه اشتباهاتی مرتکب شدهایم، از چه چالشهایی موفق یا ناکام بیرون آمدهایم و با این احوالات چگونه مسیر زندگیمان را تغییر دادهایم.
در پیرسالی که اوقات فراغت به حد وفور وجود دارد، خاطرات نقش پررنگ تر و مهمتری را در زندگی ایفا میکنند. در واقع با خاطرات است که زندگی را پیش میبریم.
هاروکی موراکامی میگوید: خاطرات میتواند شما را از درون گرم کند.
خاطرات خود را چگونه ثبت کنیم؟
با نوشتن، عکس، ویدئو، صدا و یادگاریها. تمام اینها بنای یادبودی است که باعث میشود ما در یاد دیگران به زندگی ادامه دهیم.
همهی ما خاطراتی داریم که سرشار از تجربیات آموزنده و راهگشاست. بکوشیم با نگاشتن آنها تجربیاتمان را به نسل بعد منتقل کنیم تا برای ساختن یک زندگی ساده و معنادار راه کوتاهتر و آگاهانهتری را برگزینند.
دفتر خاطرات هر انسانی، شخصی است اما کتاب خواندنی و جذابی خواهد شد که میتواند لحظات خوشی را برای عزیزانمان رقم بزند. بخصوص خاطراتی که به تاریخ مزین شده باشد.
در تمرد از یادآوری برخی خاطرات، در واقع باز داریم خاطرهای را از صندوقچهی حافظه بیرون میکشیم و قبل از باز کردن باز سرجایش برمی گردانیم. ناچاریم و ماندگار با خاطرات. این را از این بابت گفتم که خودم گاهی سعی میکنم به صندوقچه خاطرات سر نزنم، در واقع از آن میگریزم .
حداقل تا آنجا که دانش فعلی میداند، انسان ظاهرا تنها موجودی است که خاطره دارد و با خاطراتش سر و کار. پس گریز از آن به همان اندازه خنده دار است که انسان مثلا از گوش خود بگریزد. گوشی که همواره در گوشهی سرش هست.
اما اینکه خاطره را دستکاری میکنیم وقتی داریم آن را بیان میکنیم موضوع جالبِ انسانیِ دیگری است. گمانم این دستکاری در مورد خاطراتی که بار منفی و مثبت دارند بیشتر به چشم میخورد تا خاطرات خنثی.
مثلا وقتی از یکی از نزدیکان ناراحتیم ممکن است با خشم، خاطره ای را بیان کنیم و به او بفهمانیم که پیشتر نیز چنین رفتاری داشته. اینجا ممکن است خشم ما از شدت و حدّتی فراتر از آن زمان (خاطره) باشد.
در مورد خاطرات خوب هم ممکن است در تعریف، در نقش خود در این شادی اغراق داشته باشیم. البته مثال زیاد است و نیز اینکه هرکس در این زمینه تجربه خاص خویش را دارد.
مرسی مریم بانو که در هر موضوعی سرک کنکجاوانه میکشی و از هر کتابی موضوعی برای اندیشیدن بیرون می کشی. دست مریزاد به ذهن جستجوگر و قلم همچو گوهرت
مریم جان ممنونم از همراهیت ♥️♥️
با خوندن این متن به خودم رجوع کردم. زیاد اهل خاطرات و خاطره بازی نیستم. مخصوصن رفتن به گذشته. کسانی که با دیدن عکسهای قدیمی آلبوم آه و افسوسشون به هوا میره و غصه میخورن رو نمیتونم بفهمم. هر چند اونها هم دلایلی برای خودشون دارن. ولی من معمولن فقط نگاهی میکنم و رد میشم. اون خاطرهای که با پدرتون تعریف کردی سوار اون ماشین سه چرخه، احتمالن در کودکی توی تخیلاتت اونو ساخته بودی و بعد ایتقدر تو ذهن بزرگش کردی که برات تبدیل به واقعیت شده.
سلام بیتا جان ممنونم که خوندی.
در مورد خاطرهی پدرم، شاید همین طور باشه که گفتی، نمیدونم. ولی در کل خاطرات جزئی فراموش نشدنی از ما هستند و بعضی مواقع در لحظات سخت بهمون کمک میکنند تا با جدا شدن از این دنیا کمی تاب و تحملمون رو بالا ببریم.♥️
مریم عزیزم در مورد خاطره نوشته بودید زیبا بود. جوانان در هر دورهای از زمان، از تجربههای دیگران بهره نمیبرند و خود دست به آزمایش میزنند و تا خود آن را تجربه نکنند آرام نمیگیرند.
خاطرههای زیبای دوران کودکی دبستان و دبیرستان همواره کامم را شیرین میکند و مرا به رؤیا میبرد. امروز که داستان مینویسم گاه از این خاطرات بهره میبرم و آنها را در سطرهای داستانهایم میگنجانم.
کامیاب باشید و تابناک.
ممنونم شهناز جان.
بله درست میگی. دقیقن مشکلات ما از جایی شروع میشه که میخواهیم همه چیز رو تجربه کنیم. ای کاش کمی از تجربیات گذشتکان بهره میگرفتیم. برای منم بهترین خاطرات به دوران تحصیل برمیگرده. متشکرم دوست همراه و نازنینم♥️