هنرِ شیرین
هنرِ شیرین
همه چیز از روزی شروع شد که…
اواخر بهمن ماه سال ۱۳۹۸ بود که ناخواسته میزبانِ مهمانِ ناخواندهای شدیم که روزگارمان را تیره و تار کرد، مهمانی به نام کووید ۱۹.
همه وحشتزده و نگران بودند. افراد زیادی جان باختند و بسیاری از خانوادهها سوگوار شدند. دست یکدیگر را فشردن، یکدیگر را بوسیدن و در آغوش کشیدن ممنوع شد. ناگزیر همه از یکدیگر دوری گزیدند.
نزدیک عید نوروز بود اما همه برای محافظت از جان خود و دیگران در خانه ماندند و حتی طبق سنت دیرین به دیدار پدر و مادر و بزرگترهای فامیل نرفتند.
سپری کردن تعطیلات نوروزی در خانه، بسته شدن غذاخوریها و مراکز تفریحی و اخبار ناگوار موجب شد هر کسی به نحوی خود را سرگرم کند تا این روزها را تاب بیاورد.
اغلب دوستان و آشنایان بیش از پیش به آشپزی و پختن نان و کیک و شیرینی روی آوردند.
گاهی که از مقابل فروشگاه لوازم قنادی محله میگذشتم، افراد زیادی را میدیدم که با کیسههای بزرگ آرد و لوازم دیگر از فروشگاه خارج میشدند.
در این بین لطف دوستان شامل حال ما شده بود و نان و شیرینیهای خوشمزه با پیک به دستمان میرسید و در این روزگار تلخ، کاممان را شیرین میکرد.
پسرم میپرسید: : مادر چرا شما کیک نمیپزید؟ میگفتم: به کیکپزی علاقهای ندارم. فکر میکردم کار سختی است و من نمیتوانم انجامش دهم.
تا این که یک روز پسرم با پودر کیک شکلاتیِ به خانه آمد. لباسهایش را عوض کرد، به آشپزخانه رفت و دستبهکار شد. من هم با بیمیلی به دنبالش رفتم تا کمکش کنم. برخلاف تصورم، کار دشواری نبود و خیلی هم لذتبخش بود.
روز بعد به فروشگاه موادغذایی رفتم و یک بسته آرد قنادی، وانیل و بیکینگپودر خریدم و با استفاده از دستور روی جعبه اولین کیکم را پختم. برای شروع خوب بود ولی برای بهتر شدن باید تمرین میکردم چون هیچ چیزی از این هنرِ شیرین نمیدانستم.
از آن روز به بعد کیکهای عصرانه با طعمهای مختلف میپختم و هر بار نکتهی جدیدی میآموختم و مهارت نسبی کسب میکردم و اینک به پختن انواع کوکی روی آوردهام.
چرا در اینباره نوشتم؟
چون با تشویق و حمایت فرزندانم یکی دیگر از راههای خود آرامسازیام را یافتم. به همین خاطر تجربهام را ثبت کردم تا در یادم بماند.
گاهی که زندگی سر ناسازگاری میگذارد و نامرادیها و دلتنگیها در وجودم طغیان میکند. به آشپزخانه میروم. پیشبندم را میبندم. مواد لازم را به دقت پیمانه میکنم. مراحل تهیه را طبق دستور پیش میروم و در نهایت با کیکی خوشعطر و خوشمزه لحظات کسالتبارم را شیرین و عطرآگین میکنم. انرژی تازه میگیرم، دوباره برمیخیزم و بازی زندگی را از نو شروع میکنم.
تجربه نشان داده است که اگر اهل بازی کردن نباشیم، قطعن میبازیم و کلام آخر، هر مسیر تازهای میتواند حامل پیغام مهمی برای ما باشد.
به نظرم وقتی زندگی روزهای دشوار و پرچالش را مقابلمان میگذارد این واکنشهای ماست که نشان میدهد چه قدر میتوانیم تاب بیاوریم، بازی کنیم و در این میان به تواناییهای خود پی ببریم. کیک خیس شکلاتی شما رو امتحان کردم و فوقالعاده بود. امیدوارم سالهای سال با این هنر شیرین در کنار خانواده لذت ببرید.
ممنونم بیتا جان، نوشجانت. بله اگر کاری نکنیم و اگر چیزی نداشته باشیم که در روزهای دشوار زندگی روح و جانمان را تسکین دهد، قطعن تاب نمیآوریم.
💝💝💝
مریم شک ندارم که کوکی خوش منظر و قطعاً خوشمزهای که در تصویر میبینم دستپخت خودت است و کاش بدانی که آشپزی و شیرینیپزی شاید برای مریمبانو، دل انگیز و جذاب و حتی ساده باشد اما کار هر بانویی نیست. هنری است مثل نوشتن و هر کس مزه و طعم غذایش منحصر به فرد است، درست مثل قلم هرکس که منحصر به خودش است.
مریم جایی جدای از این متن شیرین و طعم خوشمزهاش و اشارهای کردی به دوران خاصی از زندگی بشر که حیرت آور بود و باور نکردنی، نکتهای کام دلم را شیرین کرد:
*تجربه نشان داده است که اگر اهل بازی کردن نباشیم، قطعن میبازیم و کلام آخر، هر مسیر تازهای میتواند حامل پیغام مهمی برای ما باشد.*
دقیقا همین گونه است اگر حتی گام کوچکی برداریم بهتر از انفعال است، بهتر از تماشاچی بودن است، اهل بازیبودن حتی در حد کم و بنیهی آن زمانمان، باشیم. دیگر اینکه هر مسیری شاید حامل پیغامی باشد اما مهم این است که ما هم دریافتکننده باشیم همانگونه که مریم از تلخی زمان، شیرینی ساخت.
قلمت هم شیرین است بانو و هربار شیرینیاش رنگ و شکل و طعم خاص و منحصر به خودش را دارد. قلم شیرینت برقرار رفیق خوشنگارشم.
ممنونم مریم جان. بله تصویر شیرینی داخل عکس دستپخت خودمه. اسمش کوکی شکلاتی ترکدار. به هر کسی که خورد و هر کسی که دید، گفتم: این کوکی ترکدار شکلاتی است و روی کلمهی ترکدار تأکید کردم تا کسی فکر نکند که شیرینی را نابود کردهام.😀
بله. زندگی یک بازی است و ما گاهی زندگی را خیلی سخت میگیریم و بناچار سخت هم میگذرد.
امیدوارم یک روز از نزدیک ببینمت و با شیرینیهای خودم ازت پذیرایی کنم.
متشکرم
مریم جانم ممنونم از مهرت و منم امیدوارم روزی از نزدیک ببینمت مهربانو. البته میدونم با شیرینی کلامت و مهرت و البته شیرینیهای خوشمزهات روبرو میشم.
امیدوارم که در پس اضطرابهای سنگین زندگی، باز اهل تماشاچی بودن نباشیم و بازی کنیم، تاکیدم به علت تجربهایست سنگین که پیشتر داشتم.
شیرینی کلام و جانت و نیز شیرینیپزیهای خوشمزهات افزون مریم جون
امیدوارم که زندگی همیشه به کامت شیرین باشه، عزیزم😘😘