محتوا

سفر قهرمانی چیست؟

سفر قهرمانی

وقتی که در حال خواندن کتاب تنگسیر بودم و زارمحمد را دیدم که چگونه سفر قهرمانیش را طی کرد و از کودک معصوم به جادوگر رسید در خود عمیق شدم تا ببینم آیا سفر قهرمانی‌ام را آغاز کرده‌ام یا نه؟ اگر شروع کرده‌ام در چه مرحله‌ای هستم و اگر شروع نکرده‌ام دست‌به‌کار شوم و کاری انجام دهم.

برای این کار نیاز به یک راهنما داشتم. کسی که سوال‌هایم را پاسخ دهد. در این راستا کتابی یافتم به نام نقشه‌ راه از کارول.اس.پیرسون که قبلا نامش را بارها شنیده بودم.

این کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول، سفر قهرمانی‌ است که حاوی مقدمه، راهنماها و تشریح شش کهن‌‌ الگوست و بخش دوم کتابچه‌ی راهنماست.

مقدمه‌ی کتاب را خواندم. اندکی آسوده‌خاطر شدم زیرا فهمیدم که قدم در راه گذاشته‌ام. حال چه مقدار رفته‌ام مهم نیست. مهم این است که سفر آغاز شده است.

زمانی که عبارت سفر قهرمانی را می‌شنویم فکر می‌کنیم چه کار چشم‌گیری باید انجام دهیم. چون کلمه‌ی قهرمان، خیلی بزرگ و با شکوه است و ما همیشه از یک قهرمان انتظار داریم تا کار شگرفی انجام دهد.

اما این‌طور نیست. سفر قهرمانی یعنی؛ آن‌چه که هستی را بهبود ببخشی. شرایط زندگی‌ات را تغییر دهی. هر روز اندکی بهتر از قبل شوی. کاری کنی علاوه بر این که خودت بهره‌ای می‌بری دیگران هم با تو سهیم شوند. کاری کنی که دنیا جای بهتری برای زیستن شود.

دیدی؟ نیازی نیست کار خیلی بزرگی انجام دهی بلکه فقط کافی‌ست وظیفه‌ی فردی خودت را به بهترین شکل ممکن ایفا کنی.

چگونه بفهمیم که زمان سفر کردن فرا رسیده است؟

زمانی که دچار پوچی، کسالت، بی‌حوصلگی، افسردگی و شکست می‌شویم. زمانی که تمام لحظاتمان یکسان و بدون هیچ دستاورد مثبتی می‌گذرد. نکته‌ی مهم اینجاست که اگر آگاهانه و به میل خود سفر را آغاز نکنیم، دنیا این سفر را برای ما تدارک می‌بیند با یک اتفاقی، چالشی، سوگی؛ ما را هُل می‌دهد تا قدمی برداریم.

هنوز به مبحث کهن‌الگوها وارد نشده‌ام اما همین‌قدر بگویم که؛ اولین قلمرو کهن‌الگوی قهرمان مانند یک زمین بایر است. زمینی که خشک و بی آب و علف است و هیچ محصولی در آن به عمل نمی‌آید. این زمین بایر می‌تواند پدر و مادری باشند که دیگر ایده‌ها و عقایدشان جواب‌گوی این دوران نیست. می‌تواند حاکم یا زمامداری باشد که دیگر نمی‌تواند کارش را به درستی انجام دهد. می‌تواند فروشگاهی باشد که دیگر سوددهی ندارد. می‌تواند شرکتی باشد که دیگر از عهده‌ی هزینه‌ها و تأمین حقوق کارمندانش برنمی‌آید. می‌تواند فردی باشد که با زمانه پیش نمی‌رود و افکار پوسیده‌ی پنجاه سال پیش را با خود یدک می‌کشد.

حال چه باید کرد؟

بعضی‌ها هیچ‌وقت کاری نمی‌کنند اما باید بدانیم که اکنون زمان سفر فرا رسیده است. باید قدم در راه گذاشت. باید مطالعه کرد، تحقیق و پژوهش کرد، در مسائل عمیق شد و اندیشید تا صاحب دیدگاه جدیدی شد. دیدگاهی که بتواند این زمین بایر را آباد کند. دیدگاهی که سود همگانی به همراه داشته باشد.

همیشه شنیده‌ایم که می‌گویند: هیچ‌گاه به فکر تغییر دیگران نباش. اول خودت را تغییر بده. چون وقتی تو تغییر کنی روی دیگران هم تاثیر خواهی گذاشت و آن‌ها هم تغییر خواهند کرد. پس اگر تو قدم در راه نگذاری و وظیفه‌ات را به کمال انجام ندهی، یک جامعه و یک فرهنگ را از هدیه‌ای که قرار است به آن‌ها بدهی محروم می‌کنی. به قول کارول پیرسون: کار قهرمان این است که حیات جدیدی را برای فرهنگ به ارمغان بیاورد.

شاید بگوییم: مگر من چه دارم که به جهان بدهم، مگر من چه کسی هستم؟ اما باید این را بدانیم که همه‌ی ما منحصربه‌فرد هستیم و هر کدام از ما می‌توانیم کاری انجام دهیم که خاص و ویژه باشد.

شاید باز بگوییم ما در جغرافیای رشد نیافته‌ای بزرگ شده‌ایم، ما پدر و مادر ناآگاهی داشته‌ایم. ما قربانی شرایط هستیم، چه کاری از دستمان ساخته است؟ اما تاریخ نشان داده است اکثر کسانی که به سفر قهرمانی رفتند کسانی بودند که از نعمت‌های عادی محروم بوده‌اند. آن‌ها فهمیده بودند که چیزی باید تغییر کند.

پاراگرافی از مقدمه‌ی کتاب را رونویسی می‌کنم شاید پاسخ خوبی باشد برای ما که به بهانه‌های مختلف خود را بابت اقدام نکردن توجیه می‌کنیم و قربانی می‌پنداریم.

کار قهرمانانه این است که به جای این که مسیر راحت‌تر را طی کرده و رفتار خود را با مقصر دانستن عوامل موثر گذشته بر اعمال فعلی‌مان توجیه کنیم امکانی را ایجاد کرده تا الگوهای مخرب زندگی با ما متوقف شوند.

برای سفر قهرمانی فقط کافیست نقش خود را درست بازی کنیم.

-پدر، مادر، فرزند و شهروند خوب و مسئولی باشیم.

-به مسائل پیرامونمان آگاه باشیم، بیندیشیم و با بی‌تفاوتی از کنارشان عبور نکنیم.

-علاقه‌مندی‌های خود را دنبال کنیم تا از نعمت زندگی که در اختیار ما قرار داده شده به بهترین شکل استفاده کنیم.

-خود را بشناسیم زیرا یکی از مهم‌ترین وظایف ما خودشناسی است. تا بتوانیم زندگی معناداری بسازیم.

-هر لحظه در حال یادگیری باشیم. با جامعه پیش برویم اما اصالت خود را حفظ کنیم و همرنگ جماعت نشویم.

اگر همه‌ی ما وظیفه‌ی فردی خویش را به خوبی انجام دهیم کسی مجبور نیست کار فوق‌العاده‌ای انجام دهد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. مریم جان واقعا کیف کردم. آنقدر سفر قهرمانی را زیبا و واضح بیان کردی که من زین پس هرجا که صحبت از یونگ و کهن الگو و سفر قهرمانی بشه به جای اینکه توضیحی بدم ترجیح میدم خواندن متن شما را بهشون پیشنهاد بدم.

    راستش من اگر بخوام راجع احساس فوق العاده‌ای که خواندن هر بخشی از متن بهم می‌داد صحبت کنم صحبت به درازا می‌کشه، اما بسنده می‌کنم به این که واقعا هم کیف می‌کنم هم یاد می‌گیرم این‌گونه همزیستی‌ات با کتاب‌ها را.
    اینکه کتابی می‌خوانی و سرسری که نمی‌گذری تازه جریانی که در وجودت بیدارتر شده را رهگیری می‌کنی و در مسیرش به انتخاب کتاب مناسب دست می‌زنی و جلو می‌روی. بسیار شگفت‌انگیز و شعف‌آور و الهام‌بخش هست.

    به‌نظرم حتی این مرورنویسی‌ها هم بخشی از رسالتت در سفر قهرمانی است. برای من و امثال من که به دنبال آشنایی و نیز درک بهتر و واضح‌تر کتاب‌ها هستیم.

    مریم جان ممنون که ما را هم در لذت کتابخوانیت سهیم می‌کنی.

    1. سلام
      مریم جان ممنونم از پیام پرمهرت و خوشحالم که تونستم آن‌چه را که خواندم واضح و شفاف بیان کنم و خداروشکر که برات مفید بوده. باز هم سپاسگزارم از همراهیت. 🌷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن