چشماندازی از گلفروشی محله
گلفروشی محله
در محلهی ظفر تهران، کانال آبی وجود دارد که نمیدانم از کجا شروع شده و به کجا ختم میشود.
میخواهم قسمتی از حاشیهی کانال را برایتان تصویر کنم که در مجاورتش چند گلفروشی قرار دارد که از خیر و برکت این کانال آب، مراجعین و بازدیدکنندههای بسیاری در رفت و امد هستند گاهی برای خرید، گاهی برای گشت و گذار.
به تازگی این مکان را یافتهام و هر از گاهی که نیاز دارم از لحاظ روحی تجدید قوا کنم، سری به انجا میزنم.
از روی پل سیمانی که روی کانال آب قرار دارد عبور میکنم و به سمت گلفروشیها میروم.
بعد از گذر از پل، گلدانهای سیمانی بزرگی را میبینم که برای استفاده در معابر، پارکها و ورودی اپارتمانها درست شدهاند.
بعد از آن گلدانهای کوچک کلانکو، تنگاتنگ در کنار هم نشستهاند. گلدانهایی پر از برگهای سبز و گلهای ریز صورتی، سرخابی، زرد و سفید.
در همین حین باغبان با فرغونی پر از خاک و کود با لبهایی پر از خنده از کنارم رد میشود و موسیقی آب جاری نیز همزمان گوشم را نوازش داده و روحم را سیراب میکند.
کمی جلوتر میروم، گلدانهای شمعدانی با رنگهایی زیبا و چشمنواز در حال دلبری هستند و گلهای رُز با بوی خوش، شامهام را مهمان میکنند.
گلدانهای بگونیا با گلهای ریز زیبایش، درختچههای کوچک و بزرگ و نهالهای کاج در شکل و اندازههای مختلف در برابر چشمم رژه می روند.
بعضی از گلدانها روی داربستهایی به ردیف آویزان شدهاند، بعضی دیگر روی زمین نشستهاند و بعضی روی طبقاتی جلوی مغازهها قرار دارند.
حین قدم زدن و تماشای گلها با صدای آب خیالبافی میکنم و در رویاهایم غرق میشوم. رویاهایی که شاید هیچوقت به واقعیت مبدل نشوند.
نهالهای زیبایی را میبینم که در قوطی های حلبی، در انتظار برای رفتن و کاشته شدن در باغها و باغچه ها، چشم به راهند؛ هر چند ظاهرشان زیبا نیست ولی اصل، ذات و گوهر وجودیشان زیباست مانند انسانهایی که…….
و سمفونی روحنواز آب همچنان در حال اجراست.
نهالهای خیلی ظریف و شکننده؛ در همان قوطیهای حلبی با چوبهای حامی یا قیم ایستادهاند. زن و شوهر جوانی با خنده و شوخی از کنارم رد میشوند و من ارزو میکنم که مرد همیشه حامی و قیم مطمئن و محکمی برای یارش باشد.
خوش به حال کسانی که در این مکان امرار معاش میکنند و از صدای خیالانگیز آب، عطر خوش گلها، سرسبزی درختان و نسیم خوشی که میوزد بهره میبرند.
البته ادمها به همه چیز خیلی زود عادت میکنند و برایشان تکراری میشود و دیگر انچه را که باید ببینند؛ از مقابل چشمانشان کنار میرود و تا آن را از دست ندهند، متوجه حضورش نخواهند شد.
مریم جان خیلی زیبا این مکان رو توصیف کردی. جای قشنگیه من تابحال اینجا رو ندیدم. شاد و سرزنده باشی
ممنونم که خوندی. بی نظیره و من خیلی دوسش دارم