مطالعه و یادگیری

گفتگویی با چند دوست کتابخوان

گفتگویی با چند دوست کتابخوان

الدوس هاکسلی( نویسنده) می‌گوید: کسی که می‌داند چگونه و چه چیزی بخواند این قدرت را دارد که خود را بزرگ نشان داده و راه‌های بقای خویش را گسترش دهد و زندگی‌اش را پر‌بار، کامل و دلچسب کند.

در چند دهه‌ی قبل که خبری از فضای مجازی نبود، شاید یکی از سرگرمی‌های مردم کتاب خواندن بود.
اما امروزه مردم با وقت‌گذرانی در اینستاگرام، کانال‌های تلگرامی و مطالعه‌ی مطالب کوتاه، احساس می‌کنند که همین میزان مطالعه کافیست و نیازی به کتاب خواندن ندارند.
شما چطور؟
آیا کتاب می خوانید؟
به خاطر دغدغه‌ای که برای کتابخوانی، ترویج آن و رشد فردی دارم از چند نفر که زندگی آن‌ها با کتاب عجین شده است، سوالی پرسیدم که همراه با پاسخ دوستان برایتان می‌نویسم.

چرا کتاب می‌خوانید و کتاب چه نقشی در زندگی شما داشته است؟

بیتا کیهانی دوستِ نویسنده، محتواگر و ایده‌پرداز می‌گوید:

من هم مثل خیلی از کتابخوان‌های دیگر از کودکی با کتاب آشنا شدم. در خانه‌ی ما کتابخانه‌ی بزرگی وجود داشت پُر از کتاب.
مادرم هر از گاهی کتابهای داستان که مناسب سنم بودند برایم می‌خرید و من از همان دوران کودکی به سمت کتاب خواندن جذب شدم.
سالها بعد وقتی دچار سردرگمی می‌شدم یا بخاطر اتفاقات و مسائلی که در زندگی با آنها دست و پنجه نرم می‌کردم به بن‌بست می‌رسیدم، به کتابها پناه می‌بردم.
انگار می‌خواستم پاسخ سوالاتم را از درون کتابها پیدا کنم. در مواردی هم کتابها حکم مُسکن داشتند و من در پیچ و تاب رُمان‌ها به آرامش می‌رسیدم.
این آرامش موقتی بود، زیرا وقتی به دنیای واقعی باز می‌گشتم، حقایق جلوی پایم سبز می‌شدند و من باید کمی عمیق‌تر به آنها نگاه می‌کردم.
باز هم کتاب به یاری‌ام می‌آمد و کتابهای بهتر و قوی‌تر و پُرمغزتر می‌خواندم. هر چه سلیقه‌ی کتابخوانی‌ام تغییر می‌کرد من عمیق‌تر می‌شدم .
کتابها مرا از نگاه سطحی و افکار ساده‌لوحانه دور می‌کنند.
به من کمک می‌کنند تا به یک مسئله یا یک فرد و یک اتفاق از یک زاویه نگاه نکنم.
کتابها، با اندیشه عمل‌کردن را به من می‌آموزند. یعنی هر کاری که می‌خواهم انجام دهم تمام جوانب را بسنجم و بعد تصمیم بگیرم.
به من یاد می‌دهند تا خودم را بیشتر دوست داشته باشم. خودم را سانسور نکنم و به راحتی نه بگویم.
بنظر من نمیتوان گفت هر فرد کتابخوانی داناست و از درک بالایی برخوردار است؛ کتابها باید بتوانند چیزی به من اضافه کنند، بطوریکه من آن اطلاعات را در جهت تغییر مثبت و سازنده در زندگی‌ام بکار ببرم. کتابها باید بتوانند مرا تغییر دهند و از من، منِ بهتری بسازند.
در غیر اینصورت اگر هزاران جلد کتاب بخوانیم اما هیچ تغییری در افکار و زندگی و روابطمان اتفاق نیفتد و همان آدم ده سال پیش باشیم، در اینصورت کتابها هیچ تاثیری بر ما نداشته‌اند، زیرا خودمان به اندازه کافی انعطاف پذیر نبوده‌ایم. گاهی آنقدر مغرور می‌شویم که فکر میکنیم ما کاملیم و نیاز به تغییر نداریم.
بنظر من انتخاب کتاب هم مهم است. هر کتابی ارزش خواندن ندارد. باید کتابهایی انتخاب کنیم که ما را از خواب بیدار کنند که وقتی کتاب را بستیم مدتها به محتوای کتاب فکر کنیم و برای تغییر اقدام کنیم.

مریم عطاالهی دوست هنرمندم گفت:

من از روزهای پایانی ِکلاسِ اولِ ابتدایی به خواندن علاقه‌مند و شاید معتاد شدم.
اوایل به دلیل ولع شَدید به یادگیری، مدام در حال خواندن بودم.
هر چه بزرگتر شدم، متوجه شدم هر چه بیشتر می خوانم، می فهمم که چقدر کم میدانم و همین عامل سبب شد اشتیاقم به کتاب شدیدتر شود.
کم کم مطالعه باعث شد مطالبی را بفهمم که نوع جهان بینی مرا نسبت به دیگر افراد خانواده تغییر داد. اطلاعات عمومی من از جهان افزایش یافت و کمی از اطرافیانم متمایز شدم.
خواندن کتاب، مرا در درس خواندن هم موفق‌تر کرد و همیشه دانش‌آموز خوبی بودم.
افزایش آگاهی سبب شد در انتخابهایم دقیق تر باشم، دوستان بهتری داشته باشم، دیگران را بهتر درک کنم، از کسی توقع نداشته باشم، اعتماد بنفس خوبی داشته باشم، دایره ی لغات وسیعی پیدا کردم که سبب شد در ایجاد ارتباط با دیگران راحت باشم و با فن بیان آشنا شدم.
به عنوان یک زن خانه دار، در محافل مختلف دوستانه و خانوادگی، تنها و گوشه گیر نشدم زیرا معمولا آنقدر به روز بودم که بتوانم در مسائل مختلف نظری داشته باشم.
سالها قبل از آن که فضای مجازی با اخبار و مطالب درست و نادرست به بمباران اطلاعاتی مردم بپردازد، آنقدر با خرده فرهنگها و تاریخ جهان آشنا شده بودم که تحت تاثیر هر چیزی قرار نگیرم.
در مجموع، مطالعه و هم نشینی با کتابها مرا زنی خودساخته و مستقل بار آورد و از همه مهمتر آشنایی با افکار و ادیان مختلف، سبب شد تا برای خودم عقایدی مستحکم و استوار داشته باشم و به راحتی ملعبه‌ی مقاصد دیگران نشوم.
و باز هم مهم اینکه با کتابها به گوشه و کنار جهان سفر کردم و از آسمانها و اقیانوسها دیدن کردم و لذت بردم.
اکنون هم به راحتی می توانم وقت خودم را با کتابهای مختلف پر کنم و هرگز تنها و افسرده نباشم.

شهرزاد هرمزی‌نژاد دوستِ خانه‌دار و مادر فرزندی دو ساله و نیمه گفت:

من یک زن خانه دار هستم و مادر پسری ۲ سال و نیمه،چند سالی‌ست که از تحصیل علم و دانش به صورت آکادمی فاصله گرفتم. یکی از دلایل اصلی برای کتاب خواندن این است که سعی میکنم فکر و اندیشه‌ام در گذر زمان قدیمی و پوسیده نشود و با بزرگ شدن پسرم تا حد ممکن خودم را با او همگام کنم. بنظرم مطالعه و خواندن کتاب‌های خوب در زمینه‌های مختلف میتواند تاثیر بسزایی در این امر داشته باشد با مطالعه قدرت بیشتری در درک مسائل پیدا میکنم و برای حل و فصل آن‌ها راه حل های بهتری به ذهنم میرسد.
امروزه اگر با عصر جدید خودمان را وفق ندهیم قطعا در برخورد با خیلی مسائل ساده زندگی عقب می‌مانیم و از مواجه شدن با آنها درمانده می‌شویم. به عنوان مثال تربیت فرزندان در زمان قدیم مسئله‌ای به مراتب بسیار ساده تر از زمان حال بوده و من به عنوان یک مادر امروزی اگر در زمینه های مختلف تربیت کودک مطالعه کافی نداشته باشم قطعا از علم روز روانشناسی کودک باز خواهم ماند و نحوه‌ی صحیح برخورد با مسائل کودکان در سنین مختلف را یاد نخواهم گرفت این فقط یکی از تاثیرات کتاب خوانی در زندگی من هست و فراتر از آن کتاب خواندن در رابطه با مسائل خودشناسی و بالاتر رفتن اعتماد به نفسم و به دست آوردن نگاهی دقیق تر و واقع گرایانه تر به زندگی و داشتن روابطی سالم تر و زیبا تر با همسرم و ……تاثیر گذار است و صد البته که انتخاب کتابِ خوب و پر محتوا بسیار مهم بوده و واقعا می تواند بهترین راهنما برای هر شخصی باشد.

سعی میکنم بخشی از زمانم را که به کتاب خواندن اختصاص میدهم در حضور پسرم باشد تا به عنوان اولین الگوهای زندگی اش نقش مثبتی را برایش به جا گذاشته و ذهنش را از کودکی با کتاب خوانی آشنا کرده باشم و اینکه برای پسرم در طول روز حتما چند کتاب کودکانه(به قول پسرم کِبات😃)میخوانم و او نیز بسیار به کتاب هایش علاقه دارد.

امیدوارم که همه مردمان به خصوص جوان تر ها تا زمانی که توانایی و فرصت بیشتری برای تغییرات مثبت در ذهنشان را دارند به کتاب خواندن علاقه مند شوند،در آن صورت جهانی زیباتر و مفید تر و سازنده تر با اندیشه های سالم تر خواهیم داشت،پس به امید آن روز🙏

مهدی نیکومنش مدیر فروش شرکت سینره گفت:

عموما پاسخ به این دست سوالات، یکسری کلمات کلیشه‌ای می‌باشد که من قصد دارم به زبان ساده آنچه را که از خواندن کتاب در واقعیت تجربه کردم، به اشتراک بگذارم …
به نظر من معانی کتابها هر چند با موضوعی یکسان، برای افراد مختلف دارای معانی و تفاسیر متفاوت می باشد و من می‌توانم بسان اشعار شاعر پرآوازه حافظ شیرازی تعبیر کنم که هر بیت از اشعار این بزرگ مرد، برای هر فردی تعبیر و آموزه‌ی خود را دارد از این بگذریم …..کتاب خواندن به بالا بردن دانش عمومی، بهبود سخنوری و افزایش دایره لغات و … منجر خواهد شد و قطعا مزایای بسیار زیادی دارد و امکان بیانش نیست ولی در اخر خواندن کتاب فرصت زندگی در موضوعی را میدهد که در واقعیت امکان پذیر نمی باشد و این موضوع با خواندن هر کتاب یک تجربه و حس لذت بخش خواهد بود

ناهید ملک‌آبادی دوست ورزشکارم گفت:

تا جایی که یادم می‌اید همیشه کتابی برای خواندن داشتم. در دوره‌ی دبستان همیشه از پدر و مادرم در مدرسه کتاب جایزه میگرفتم. عاشق خواندن داستان بودم. به سن نوجوانی که رسیدم به اقتضای سنم حال و هوای کتابهای عاشقانه را داشتم. مجله‌ها  مخصوصا کتابهایی می‌خواندم که شاید اکثریت آن‌ها را جزء کتاب‌های زرد بدانند ولی صادقانه باید اعتراف کنم این کتابها مرا به خواندن رمان‌ها علاقه‌مند کرد. کمی که پیشتر رفتم، جذب رمانهای تاریخی شدم به طوری که هر وقت کتابی را تمام میکردم سریع کتابی دیگر جایگزین مینمودم. با کمال افتخار می‌گویم که کتاب خواندن رکن اصلی زندگی من بوده و هست. یک کتاب خوب وخوردن یک فنجان قهوه در یک بعد از ظهر، بهترین تفریح من است. بیشتر اوقات با نتایج خوبی رو به رو شدم. با خواندن، از سختی‌های زندگی فاصله می‌گرفتم و ان لحظات برایم مثل یک زنگ تفریح، دلچسب بود.

محمدجواد صادقی دانشجوی ارشد برنامه‌ریزی شهری گفت:

اتفاقاتی که قبل از ۱۸ سالگی برایم رخ داد و همینطور حادثه‌ی اسیدپاشی اصفهان در سال ۹۳، باعث رنجش خاطرم شد و  سوالات زیادی در ذهنم نقش بست. حدود یک سال راهِ صوفی‌گری و درویش مسلکی را پیش گرفتم اما به مرور سوالاتم زیاد و زیادتر شد و من برای یافتنِ پاسخِ سوالاتم ابتدا در جلسات سخنرانی و مناظره‌ی اساتید حاضر شدم. در آبانِ ۹۴ نزد یکی از اساتید دانشگاه رفتم و در مورد اتفاقات سال پیش توضیحاتی دادم و از ایشان خواستم که چند کتاب خوب به من معرفی کنند که رمانِ کوری را پیشنهاد دادند. از ان روز به بعد هر لحظه بیشتر احساس بی‌سوادی کرده و به سمت خواندن کتابهایی با موضوعات مختلف گرایش پیدا می‌کردم.
از سال ۹۴ به مدت پنج سال در هر حوزه‌ای مطالعه می‌کردم تا اینکه در مرداد ۹۹ دو موضوعِ فلسفه و جامعه‌شناسی را به طور منظم و با یک سیر مطالعاتی صفر تا صد شروع کردم و دست از پراکنده‌خوانی برداشتم.
خواندن فلسفه، نگرش و درک مرا از جهان اطرافم وسیع‌تر و زیباتر کرده است.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن