گشتوگذار در کتابفروشی
دیروز به قصد پیادهروی از منزلِ مادرم خارج شدم.
بیشتر مغازهها بسته بودند فقط مغازههای خدماتی؛ سوپر، نانوایی، داروخانه و میوهفروشیها باز کرده بودند.
خیلی بیحوصله بودم و دلم میخواست لااقل یک مغازهی کتابفروشی در ان حوالی بود تا کمی بین کتابها به سیر و سیاحت بپردازم و از کسالت خارج شوم.
از بختِ خوبم کمی که جلوتر رفتم یک لوازمالتحریرفروشی دیدم که پشت ویترین مغازه، چند کتاب در قفسههای کوچک گذاشته بود. کرکره تا نیمه باز بود، فروشنده لطف کرد و در را برایم باز کرد.
مغازهی بزرگی بود و ان را با قفسههای چوبی به سه راهرو تقسیم کرده و در قفسههای اخرین راهرو کتاب چیده بودند البته کتابهای محدودی داشت ولی به قول قدیمیها: کاچی به از هیچی.
کتاب نقشه راه از کارل پیرسون را میخواستم که نداشتند.
بالاخره بعد از نیم ساعت کندوکاو دو کتاب خریدم. وقتی نیچه گریست از اروین د. یالوم با ترجمهی سپیده حبیب و برگ باد از گابریل گارسیا مارکز با ترجمهی کاوه میر عباسی.
تا به حال از این دو نویسنده کتابی نخواندهام ولی تعریف هر دو را بسیار شنیدهام.
اروین د. یالوم یک روان درمانگر است. این کتاب دربارهی وسواس و افسردگی است که در قالب رمان نوشته شده است. سه بخش ان را خواندم کتاب بسیار جذابی است و دکتر سپیده حبیب با اجازهی اروین یالوم کتاب را بسیار روان و عالی ترجمه کرده است.
از این که بگذریم. چند روزی بود که فکرم درگیر ارزشها بود. اتفاقی باعث شده بود که ارزشمندی خودم را زیر سوال ببرم. از انجایی که مدام با خودم واگویه داشتم، امروز خیلی اتفاقی چند پست دربارهی ارزشمند بودن از دوستان به دستم رسید.
پست بیتا کیهانی عزیز هم در مورد زن و احساس رضایت از خود در مورد ارزشگذاری بود .
بیتا جان نوشته بود هر زنی باید از خود بپرسد چه کاری باعث میشود که احساس رضایت داشته باشد؟
نظافت منزل، پختوپز، رسیدگی به کارهای همسر و فرزندان حس خوب و ارامشبخشی به من میدهد ولی مرا راضی نمیکند. من با خواندن و نوشتن احساس رضایت میکنم. از این که هر روز مطلب جدید یاد بگیرم. میدانم که ما هیچ وقت نمیتوانیم همه چیز را بدانیم ولی از این که هر روز چیزی به دانشم افزوده شود احساس ارزشمندی میکنم. از این که با نویسندهی جدیدی اشنا شوم، احساس غرور میکنم. از این که پسرانم اهل مطالعه هستند و روز به روز بیشتر علاقهمند میشوند، احساس میکنم کتاب خواندنهایم نتیجه داده است. و در کل از این که برای رشد فردی خودم وقت بگذارم و بتوانم تاثیرگذار باشم، احساس ارزشمندی میکنم.
بسیار عالی موفق باشید
فریبا جان ممنونم🌺
ممنونم از لطفت به من مریم جان . احساس ارزشمندی به دنبال احساس رضایت از خود میاد. اونم زمانیست که کارها و اهدافی به زندگی ما پا بذارن که روزهامون غنی و پُربار بشه. باز هم ممنونم از محبتت.
من این روزها خیلی سر در گمم، و پست تو به خیلی کمک کرد. ممنونم🌺