بنویس! ساعت پاکنویس نام کتابیست به قلم شهیار قنبری.
او در سال ۱۳۲۹ در تهران متولد شد و هماکنون در جنوب کالیفرنیا زندگی میکند.
شهیار قنبری؛ شاعر، ترانهسرا، خواننده، نمایشنامهنویس و……… میباشد.
کتاب را با توجه به عنوانش و به پیشنهاد استادی خریدم.
وقتی در خانه نگاهی اجمالی به آن انداختم، دریافتم که موضوع کتاب در مورد آموزش ترانه سرایی است. اما چه فرقی میکند او در کتاب از نوشتن و نویسندگی میگوید و برای هر نوع نوشته اعم از ترانه و نثر کاربردیست.
کتاب با این مضمون آغاز میشود که باید آموختهها و تجربیات خود را در اختیار نسل جدید قرار دهیم و باصطلاح ناخنخشک نباشیم.
آموزش ترانه را با تعریف صدا و نتها آغاز میکند و با نکاتی در مورد پایهی موسیقی، انواع ترانه، عناصر مهم برای نوشتن یک ترانهی ماندگار و چگونگی ضبط ترانه بر نوار، اموزشش را پیش میبرد.
از ایدههایی برای نوشتن میگوید، مانند:
۱- پیدا کردن کلمات جدید از فرهنگ لغت و نوشتن متنی نو با انها.
۲- سفارش دادن متن یا ترانه به خود و تحویل دادن در زمان معین.
نکاتی مختصر در باب نوشتن:
✓هر متنی که مینویسیم، پای آن تاریخ بزنیم تا بعدا که به نوشتههایمان برمیگردیم ببینیم در آن زمان چگونه میاندیشیدیم.
✓نوشته را چندین و چند بار با صدای بلند بخوانیم.
✓بارها و بارها بازنویسی کنیم و در قلع و قمع جملات و کلمات زائد کوتاهی نکنیم.
✓از نوشتههای دیگران کپی نکنیم اگر طرز نگارش نویسنده یا شاعری را دوست داریم، مدتی در جهانش زندگی کنیم.
در جایی میگوید: نوشتن را یاد بگیریم نه کش رفتن را.
✓مدام دنبال استعداد نباشیم و بهانه جویی نکنیم، استعداد معنی ندارد. باید پشتکار و اراده قوی داشته باشیم. بیوقفه کار کنیم، کار و کار و کار.
✓ساده و شفاف بنویسم و متن را پیچیده نکنیم.
✓در نوشتهها، خودمان باشیم خوب یا بد. از خودمان بنویسیم. آن وقت متنی متفاوت و منحصر به فرد خواهیم داشت.
✓هنر شنیدن و هنر دیدن را برای بهتر نوشتن یاد بگیریم.
✓نوشتن باید عادت روزانهی ما باشد.
شهیار قنبری چند سرودهی خود را در کتاب آورده است.
ما دو تا ماهی بودیم
توی دریای کبود
خالی از اشکهای شور
از غم بود و نبود
و
دو مسافر بر در
دو رهاتر در باد
از غزل افتاده
فرصتی بیفریاد
…………
از اشعار بزرگانی مانند؛ فدریکو گارسیا لورکا، پل مک کارتنی، ژاک برل، هوشنگ ابتهاج، سهراب سپهری، رابیندرانات تاگور و…….مینویسد.
از نویسنده شدن خود میگوید که؛
من میخواستم بنویسم. پدر نمیخواست بنویسم. من در تب نوشتن و ساختن، میسوختم. اما پدر مرا معمار میخواست……..
اما با تمام محدودیتها و موانع به آنچه میخواست رسید.
شهیار قنبری در نهایت سادگی مینویسد اما پرمایه و پرمحتوا.
ساموئل بکت میگوید:
جز نوشتن هیچ چیز دیگری اهمیت ندارد.
جز نوشتن، هرگز چیز باارزش دیگری وجود نداشته است.
اما نوشتن یعنی: لکهیی بر سکوت نشاندن.
در انتهای کتاب، تصاویری از افرادی که در کتاب نامشان امده، آورده است.
این کتاب در دو بخش، پیش صدا و افزودهها یعنی با روایت کامل در ۲۲۴ صفحه توسط انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.