باید کتابهای سنگین خواند تا همسنگ پیدا نکرد/ سهراب سپهری
باید کتابهای سنگین خواند تا همسنگ پیدا نکرد. سهراب سپهری
همسنگ به معنای هموزن، هم رتبه و همشأن است.
منظور از کتابهای سنگین، کتابهایی نیست که نویسنده، کلمات غامضی را پشت سر هم ردیف کرده باشد و به حدی متن را پیچانده باشد که کسی از نوشتههایش سر در نیاورد.
کتاب سنگین، کتابی پر مغز و پر محتواست.
کتاب سنگین، کتابی است که با خواندن یکبارهی آن چیزی دستگیرمان نمیشود و حیرتزده بر جای خود میمانیم.
کتابهای سنگین را باید چند بار خواند تا آن را درک کرد آنوقت است که افکارمان همسطح افکار نویسنده میشود و همسنگ او میشویم.
کتاب سنگین کتابی است که افکار ما را به چالش میکشد و فشار ذهنی ایجاد میکند و جنبشی به وجود میآورد.
چرا باید کتابهای سنگین بخوانیم؟
زیرا خواندن کتابهایی که همه میخوانند یا خواندن کتابهای پرفروش و بازاری که مد میشوند هیچ تمایزی را ایجاد نمیکند.
زیرا اگر همیشه به دنبال کتابهایی برای تفریح و وقت گذرانی باشیم، هیچ اتفاق خاصی را در مسیر رشد شاهد نخواهیم بود.
اگر خواندن ادبیات کلاسیک و فاخر را که در حوصلهی انسان امروز نمیگنجد در برنامهی خود قرار ندهیم چگونه هویت و فرهنگ خود را بشناسیم، آن را حفظ کنیم و ارتقا دهیم؟
وقتی این جمله را بلند میخواندم پسرم گفت: مگر ما کتاب میخوانیم که همسنگ پیدا نکنیم؟
او اصل جمله را هدف قرار داده بود.
اندکی تامل کردم و گفتم: مگر کتاب نمیخوانیم که بهتر بیندیشیم؟
مگر کتاب نمیخوانیم که بهتر صحبت کنیم؟
مگر کتاب نمیخوانیم که بهتر احساساتمان را منتقل کنیم؟
مگر کتاب نمیخوانیم که از تجربیات پیشینیان بهرهمند شویم و در زندگی بکار گیریم؟
ما به قصد همسنگ پیدا نکردن کتاب نمیخوانیم بلکه میخوانیم تا جهان پیرامون خود را بهتر بفهمیم و بشناسیم و هر روز یک گام به جلو برداریم. این شیوهی زندگی و مطالعاتی، خود به خود باعث تمایز و این اتفاق فرخنده خواهد شد.
دوباره گفت: مگر فقط با کتاب خواندن میتوان همسنگ پیدا نکرد؟
واقعا به غیر از مطالعه کردن چه چیزی در رشد ما تاثیر بسزایی دارد؟ به هر چیزی که عمیقا نگریستم از جمله؛ نوشتن، هنرهای مختلف و سینما دریافتم که پایه و اساس همهی آنها مطالعه است.
مطالعهی کتابهای خوب و پرمحتوا اندیشه را به حرکت وامیدارد، تفکر و اقدام و عمل را موجب میشود و رشد و سازندگی را به همراه دارد.
این جمله در یک کلام به من میگوید: خواندن کتابهایی که سطحش بالاتر از افکار ماست از ما انسان متفاوتتری میسازد. وقتی یک نوجوان ۱۵ ساله، کتابهایی در باب تاریخ، اقتصاد و فلسفه میخواند و به ادبیات کلاسیک رو میآورد، آیا او در این سن و یا حتی در مقایسه با سنین بالاتر همسنگی دارد؟ به نظر من خیر. اگر کمی پیرامون خود را بنگریم این نمونهها بسیار بسیار اندک هستند.
آنچه را که این جمله در ذهن من تداعی میکند این است که؛ هر کتابی را نخوانیم. چه بسا که تجربه به من نشان داده است با انتخاب اشتباه کتابها، فرصتهای بسیاری را در زندگی از دست خواهیم داد.
کتابها را با تحقیق و تفحص انتخاب کنیم و این کار در عصر اینترنت کار دشواری نیست.
چند روز پیش وارد یک کتابفروشی شدم. به محض ورود، گفتوگوی یکی از فروشندگان با خریدار توجهم را جلب کرد. خریدار میگفت: خودت این کتاب را خواندهای؟ یک کتاب خوب به من معرفی کن. کتابی را که دفعهی پیش دادی اصلا دوست نداشتم و نتوانستم بخوانم.
از حرفهایش متعجب شده بودم. پروفسور گوگل، اپلیکیشنهای طاقچه، فیدیبو و کتابراه کار انتخاب کتاب را بسیار آسان کرده است. کاربران برای هر کتابی که خواندهاند نظرات خود را منعکس کردهاند که بسیار کمککننده است. فقط کافی است که ژانر مورد علاقهی خود را بدانیم. جستوجو کنیم، نظرات را بخوانیم قطعا معیار دستمان خواهد آمد و به کتابی که میخواهیم دست مییابیم. وقتی پیش برویم و با کتابها بیشتر آشنا شویم هر کتابی، منبعی میشود برای انتخاب کتاب بعدی.
در ضمن مگر قرار است فروشندهی کتاب، تمام کتابهایی را که در قفسه چیده است خوانده باشد؟
عالی بود این مطلب
ممنون مریم جان به موضوع خیلی خوبی پرداختی
باید کتابهای سنگین خواند تا همسنگ پیدا نکرد
👏❤️🌺
ممنونم از نظرتون عزیزم🌺
از مرور سایت شما استفاده کردم و متشکرم
سلام ممنونم از لطف شما🌺
به نکتهی خوبی اشاره کردید مریم جان. موفق باشید.
ممنونم مهربان جان
دقیقا همینطوره مریم عزیز
کتاب و مطالعه پایه و اساس همه چیزه و باعث تمایز هم میشه
متشکرم لیلای عزیزم که مطالعه کردی. ممنونم از نظرت