محتوا

سکوت واژه‌ای در حال انقراض

سکوت واژه‌ای در حال انقراض

چند شب پیش، مشغول شستن ظروف شام بودم که شنیدم پسر اَرشدم از برادرش  می‌خواهد که کاری برایش انجام دهد.  مداخله‌ی بی‌جای من در حین گفت‌و‌گوی آن‌ دو، باعث شد که دلخوری و کدورت بر فضای خانه حاکم شود و در نهایت آن کار انجام نگیرد.

انتهای شب، در حال مرور امور روزانه‌ام بودم که دریافتم باید روی مهارتِ سکوت کار کنم.

ویتگنشتاین می‌گوید: درباره‌ی آن‌چه نمی‌توان از آن سخن گفت باید سکوت کرد.

فکر می‌کنم فعلِ سکوت از این جنس است. در قالب کلمات نمی‌گنجد. باید آن را تجربه کرد. من هم از تجربیاتم می‌نویسم از سکوت بیرونی تا سکوت درونی که‌ گاه کارساز بوده و گاه آسیب‌زا.

سکوت‌

-هر گاه در خانه بحثی بالا می‌گرفت، همیشه سکوت می‌کردم تا به درازا نکشد. در این مواقع به خاطر سکوت اجباری، فشار روانی زیادی را متحمل می‌شدم اما چون آرامش بعد از زمانِ اندکی حکم‌فرما می‌شد، این سکوت برایم ارزشمند بود. اما در این لحظه احساس می‌کنم که سکوت کردن همیشه کار صحیحی نبوده است.

-هر گاه از همسرم درخواستی داشتم و او سکوت می‌کرد، من با بی‌صبری، پله‌پله از مواضع خود پایین می‌آمدم و وقتی سکوتش خیلی طولانی می‌شد کلا از درخواستم منصرف می‌شدم. الان می‌فهمم که سکوت همسرم‌ کاملا ناآگاهانه بوده است‌ فقط من مهارت کافی نداشتم و اگر بار دیگر در این‌ موقعیت قرار بگیرم برای شکستن سکوت از خواسته‌ام انصراف نمی‌دهم و سعی می‌کنم با طرح سوالات مرتبط، گفت‌و‌گو را به سمت محقق  شدن آن پیش ببرم.

 –هرگاه در زندگی خصوصی یا با دوستی، مشکلی پیش می‌آمد و ارتباط مختل می‌شد، ناخودآگاه سکوت شکل می‌گرفت. چون این سکوت همیشه برایم زجرآور بوده است به همین خاطر می‌کوشیدم تا به سرعت شکاف ایجاد شده در رابطه را پر کنم. اکنون که فکر می‌کنم می‌بینم شکستن سکوت کار صحیحی بوده اما باید دلخوری‌ام را نشان می‌دادم و بی‌تفاوت از کنار موضوع نمی‌گذشتم.

-گاهی برای نشان دادن مخالفتِ خود، نیازی نمی‌دیدم که بحث کنم و انرژی و زمان خود را هدر دهم  فقط کافی بود سکوت کنم. اما سکوتی که نشان‌دهنده‌ی اعتراض باشد و با رفتارم هم‌خوانی داشته باشد.

-گاهی در مقابل کسی قرار می‌گرفتم که حرفهایش به مذاقم خوش نمی‌آمد با سکوت به او می‌فهماندم که مایل به ادامه‌ی گفت‌و‌گو نیستم.

-گاهی سکوت می‌کردم در حالی که باید با سخن گفتن، حقم را می‌ستاندم.

و… .

در این زمانه‌ی پرهیاهو که اکثریت به دنبال بیشتر حرف زدن و بیشتر دیده شدن هستند، سکوت در حال انقراض است. چون با سکوت کردن، ناگزیریم تا چیزهایی را از دست بدهیم. ناگزیریم تا در دسترس نباشیم و تا حد زیادی ارتباطات خود را کاهش دهیم.

وقتی به زمان قبل از همه‌گیری اینترنت برمی‌گردم، می‌بینم که ما دچار فقر اطلاعات بودیم اما این همه همهمه و سر و صدا نبود، ولی امروزه با وجود پیشرفت تکنولوژی و وفور اطلاعات، مشکل بزرگتری گریبانمان را گرفته است. وفور اطلاعات ما را مبدل به آدم‌های سطحی، کم‌حوصله و بشدت توهمی کرده است، توهم دانایی و آگاهی.

راستی تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا ما می‌خواهیم در همه جا حاضر و ناظر باشیم؟

زیرا می‌ترسیم چیزی را از دست بدهیم، می‌ترسیم از دیگران عقب بیفتیم. البته در دنیایی که همه چیز در آن به سرعت سرسام‌آوری پیش می‌رود حق داریم که فکر کنیم در حال عقب افتادن هستیم اما با این شیوه ما هر روز در حال دور شدن  و از دست دادن خودمان هستیم.

ما نمی‌توانیم لحظه‌ای را با خود و در سکوت بگذرانیم، بلافاصله گوشی را برمی‌داریم، وارد شبکه‌های مجازی می‌شویم یا به موسیقی گوش می‌دهیم و یا هر کار دیگری… .

بلز پاسکال نظریه‌پرداز و فیلسوف  می‌گوید: تمام مشکلات انسان از این نشئت می‌گیرد که نمی‌تواند یک جا تنها، ساکت و آرام بنشیند.

آیا سکوت همیشه خوب و کاربردی است؟

سکوت زمانی خوب است که آن را انتخاب کرده باشیم. حرفی برای گفتن داشته باشیم اما قدرت سکوت را از سخن گفتن، برتر و تاثیرگذارتر تشخیص دهیم. این نوع سکوت؛ فعالانه، ارزشمند و مقتدرانه است.

اما گاهی سکوتِ ما، منفعلانه است. سکوتی که یا حرفی برای گفتن نداریم یا به دلایلی از حرف زدن می‌هراسیم.

هیچ قاعده و فرمولی برای این که بگوییم چه زمانی باید سکوت کرد و چه زمانی باید سخن گفت وجود ندارد این به تشخیص صحیح ما در لحظه برمی‌گردد.

عمیق‌ترین تجربه‌ی من از سکوت درونی. عمیق‌ترین سکوت را زمانی تجربه کردم که روزهای بسیاری را به تنهایی در سوگ عزیزی نشسته بودم. فارغ از انجام هر کاری، فقط به دنبال جواب سوالاتم بودم و به‌حال خود تأسف می‌خوردم. یکی از روزها سروصدای زیادی را در اطرافم می‌شنیدم و حتی رفت‌و‌امد‌هایی را احساس می‌کردم در حالی که من در سکوت مطلق نشسته بودم. دکتر روانشناس به من گفت: دچار توهم شده‌ای، تنها ماندن برایت خطرناک است. اما اکنون بعد از سالها با خواندن‌ تجربه‌ی مارینا آبراموویچ از سکوت، فهمیدم که توهمی در کار نبوده و شاید یک سکوت عمیق درونی را تجربه می‌کردم.

 درسال ۲۰۱۰ مارینا آبرامویچ ۷۳۶ ساعت و ۳۰ دقیقه داخل موزه‌ی هنر مدرن نیویورک نشست و در چشمان ۱۵۴۵ بازدیدکننده نگاه کرد، بی‌ آن‌که حرفی بزند. تجربه‌ی او از این سکوت در یک کلمه خلاصه می‌شد: آشوب.

ارلینگ کاگه نویسنده‌ی کتاب پیاده‌روی و سکوت در زمانه‌ی هیاهو می‌نویسد: سکوت یک کالای لوکس است‌. در نگاه اول این دیدگاه برایم عجیب بود. از دیدگاه من، کالای لوکس یعنی کالایی گران‌قیمت که فقط تعداد اندکی می‌توانند آن را در اختیار داشته باشند در صورتی که سکوت  در اختیار همه هست فقط باید آن را برگزید. اما بعد از این که تجربه‌ی سکوت درونی‌ در سال‌های گذشته را به خاطر آوردم، نظر ارلینگ کاگه را تایید کردم چون فقط در ثانیه‌ای توانستم این تجربه را داشته باشم. بنابراین موافقم که سکوت یک کالای لوکس است.

جالب است بدانید که بسیاری از آدم‌ها با سکوت، درآمدزایی می‌کنند. فنلاندی‌ها سکوت را به عنوان ایده‌ای هوشمندانه برای تبلیغ جاذبه‌های کشورشان انتخاب کرده‌اند. نورا ویکمن موسیقی‌شناس و مشاورِ سکوت برای بازاریابان فنلاندی، این قدرت را به خوبی می‌شناسد. او در بخش شرقی فنلاند زندگی می‌کند. منطقه‌ای که پر از دریاچه‌ها و جنگل‌های آرام است. ویگمن می‌گوید: در جایی دورافتاده و آرام، اندیشه‌ها و احساساتی را کشف می‌کند که در زندگی روزمره و شلوغ او قابل دریافتن نیست.

حالا بهتر می‌فهمم که چرا زندگی در روستا و خواندن‌ کتاب‌ها را دوست دارم چون آن‌ها مرا به سکوت عمیق‌ و تفکر دعوت می‌کنند. سکوت ما را با خودمان مواجه می‌کند. سکوت موجب می‌شود که خود را بهتر بشناسیم بلکه به واسطه‌ی آن به اندازه‌ی ذره‌ای به درک جهان هستی نائل شویم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

10 دیدگاه

  1. فوق‌العاده بود. جمله‌ی “سکوت کالای لوکس است.” بسیار پر معناست. درسته که در دسترسه و همگان میتونن اونو داشته باشن اما تعداد بسیار اندکی برای سکوت هزینه میکنن. هزینه‌ی سکوت آگاهانه گاهی دور شدن از جمع دوستان، از دست دادن موقعیتی اجتماعی و گاهی برچسب‌های مختلفی‌ست که به ما می‌زنند؛ در اغلب مواقع شاید ما را فردی کسل کننده ببینند. اما در نهایت نتیجه‌ی سکوت عمیق‌ترشدن، آگاه‌ترشدن و پختگی است.

  2. مریم جان اصلا نمی تونم دست بگذارم بگم از کجای مطلب بیشتر آموختم. هرچه پیش رفتم باز همان هم نکتۀ دیگری برای دانستن و درک کردن بود. خواندم با دقت و حظ روحی بردم. از هیاهوی جهان لحظاتی براستی دور ماندم و در سکوت خانه مطلبت را نوش کردم.

    واقعا سپاس بانو

    1. حلیمه‌جان خوش آمدی. سکوت، فرصت فکر کردن، با خود بودن، رسیدن به پاسخ سوالات و خیلی امکان‌های دیگه رو به ما میده. سپاسگزارم که مطالعه کردید.

  3. چقدر عالی و کامل و جامع بود مریم جان. خط به خطش برام جذاب بود و استفاده کردم. خیلی مواردی که سکوت کردی رو تجربه کردم و هنوز میکنم. سکوت این کالای لوکس اگر انتخابی باشه و آگاهانه باعث آرامش میشه وگرنه میشه آشوبی که از ترس و واهمه میاد. این دومی رو هم زیاد تجربه داشتم ولی برای من اکثراوقات باز هم منجر به آرامش درونی بوده. چون میدونم اون وقتا هر حرفی که زده میشد حتا درست و واقعی، به ضررم تموم میشد.

      1. چقدر عالی نوشتید مریم جون.
        من سکوت بین گفتگوی پسرها رو تجربه کردم، هربار که گذاشتم خودشون باهم کنار بیان نتیجه موفقیت‌آمیز تر بوده. یعنی راستش انتخابم بطورناخوداگاه در این موارد سکوت شد چون دیگه کشش نداشتم😅
        سکوت همسر🤦🏻‍♀️ من با سکوتشون کوتاه نیومدم هیچوقت و مصمم‌تر روی موضع خودم موندم.🥲

        همین چند روز اخیر در یه موردی من باید سکوت میکردم و تو دلم مدام بخودم میگفتم:« هیس نگیا،تو رو خدا چند روز دندون رو جیگر بذار و حرفی نزن»
        خیلی عجیبه خیلی خیلی عجیبه من اونروز نتونستم و سکوتمو شکوندم. عحیبش اینجاست که با شکستن سکوتم به خواسته‌م رسیدم😅 در صورتیکه فکر میکردم سکوت راه‌حل مشکلمه.

        امیدوارم همگی سکوت رو درست و بموقع انتخاب کنیم و به نتیجه مطلوب برسیم.❤️

        1. ممنونم‌که‌وقت گذاشتی و این‌قدر قشنگ برام نوشتی. آفرین به تو که در مقابل همسر کوتاه نیامدی برعکس من که همیشه کوتاه آمدم. بین صحبت بچه‌ها معمولا کنار ایستادن و سکوت کردن بهتر جواب میده ولی نه همیشه. دقیقا درست گفتی باید سکوت کردن و حرف زدن رو به موقع انتخاب کنیم. ممنونم سپیده‌جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن