محتوا

بار اضافی زندگیت چیه؟

ما بارها در زندگی کسالت و تنگ‌حوصلگی را تجربه کرده‌ایم. بارها قید همه چیز را زده‌ایم و زندگی برایمان بی‌معنا شده است. آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چرا این حالات را تجربه می‌کنید؟ تا به حال به فکر راه چاره افتاده‌اید؟

شاید ما بارهای اضافه‌ای را بر دوش می‌کشیم که باید آن‌ها را بر زمین بگذاریم تا آزادتر و رهاتر زندگی کنیم. شاید لازم است که در سکوت، راهِ رفته را مرور کنیم و تغییراتی را در سبک زندگی خود ایجاد کنیم.

شاید مواردی را که ذکر می‌کنم، بارهای اضافی من و شما باشد که باید رها کنیم تا حالِ دلمان بهتر شود.

۱-خودانگاره

چگونه در مورد خود فکر می‌کنیم؟

چه تصویری از خود ساخته‌ایم؟

آیا خود را فرد توانمندی می‌دانیم یا قربانی زندگی می‌پنداریم؟

نگرش منفی ما نسبت به خود می‌تواند ما را تبدیل به فردی ناکارآمد کند و تمام جسارت، ریسک‌پذیری و آرزوهایمان را بر باد دهد. تغییر دیدگاه ما نسبت به خود منجر به تغییر رفتار و عملکرد ما خواهد شد.

۲- آدم‌های ناساز زندگی

آیا اطرافیان ما را به سمت اهدافمان هدایت می‌کنند یا مانعی برای پیشرفت هستند؟

آیا با ما هم‌دغدغه و هم‌فکر هستند یا مدام ساز مخالف می‌زنند؟

با حذف ادم‌های ناساز زندگی، بی‌شک آدم‌های ارزشمند وارد زندگی ما خواهند شد. البته حذف آدم‌ها همیشه میسر نیست ولی حدالامکان می‌توانیم رابطه‌ها را محدود و کم‌رنگ کنیم.

۳- نشخوارهای ذهنی

روزانه بیش از ۶۰۰۰۰ فکر در ذهن ما آمد و رفت می‌کنند. از نشخوارهای ذهنی گریزی نیست ولی باید بتوانیم در این مواقع از تکنیک‌های موجود استفاده‌ کنیم و خود را با اموری سرگرم کنیم تا کمتر دچار گفت و‌گوهای درونی شویم.

۴- نداشتن الویت‌بندی

اولویت‌بندی در زندگی، تمرکز و نظم در کارها را به همراه دارد. انجام دادن چند کار همزمان نه تنها هیچ بهره‌وری نخواهد داشت بلکه آشفتگی و سردرگمی را نیز در پی خواهد آورد.

۵- خریدنِ توجه دیگران

به دنبال تایید دیگران بودن ما را از زندگی باز می‌دارد. همیشه می‌خواهیم‌ کاری را انجام دهیم تا دیگران رضایت داشته باشند.ولی متوجه نیستیم که در حال نابود کردن خودمان هستیم. آرامش و آسایش را به بهای اندکی توجه از خود سلب می‌کنیم و به‌ جای این که به روی اهدافمان‌ تمرکز کنیم، تمام حواسمان به نگاه دیگران است.

 ۶-ترس

همیشه می‌گویند: ترس برادر مرگ است. ترس، مانع بزرگی برای پیشرفت در هر کاری است. با ترسیدن هزاران فرصت و ایده را از دست می‌دهیم و برای خود حسرت می‌خریم. اگر رشد نکنیم، می‌گَندیم و برای رشد کردن چاره‌ای نداریم جز این که به دلِ ترس‌هایمان بزنیم تا دستاوردی داشته باشیم برای زندگی بهتر.

۷- در همه‌جا حضور داشتن

می‌دانم که رشد و پیشرفت در ارتباطات اتفاق می‌افتد اما به شرطی که قبلا خود را در تنهایی یافته باشیم وگرنه در دام قیاس می‌افتیم و از عزت‌نفسمان‌ کاسته خواهد شد. رصد کردن دائمی دیگران، ما را از زندگی و اهدافمان دور می‌کند و پویایی را از ما می‌گیرد.

۸- بازخورد گرفتن

نیازی نیست که برای هر چیزی از دیگران بازخورد بگیریم. بازخوردهای منفی، زمانی که هنوز اعتماد لازم‌ را نسبت به خود و حرفه‌ی خود پیدا نکرده‌ایم مانند سم عمل می‌کنند. ما را ناامید می‌کنند و از ادامه‌ی راه باز می‌دارد.

۹- خودِ دروغین

خود واقعی بودن حس راحتی، امنیت و رهایی فوق‌العاده‌ای به انسان‌ می‌‌بخشد. با خود واقعی نگران افتادنِ نقاب نیستیم و آسایش خاطر داریم.

۱۰- وابستگی به انسان‌ها و مادیات

وابستگی بیش از حد ما را دچار استرس می‌کند. وابستگی‌ها ما را اسیر خود می‌کنند و دائما نگران از دست دادن هستیم.

۱۱- تلنبار کردن کارها

کارهای تلنبار شده‌ مانند پرونده‌های باز می‌مانند که افکار ما را به خود مشغول می‌کنند و از انرژی ما می‌کاهند. ما را نسبت به خود بدبین می‌کنند و رفته‌رفته عزت نفس و اعتماد به نفس ما را پایمال می‌کنند.

۱۲-همیشه بله گفتن

ما با بله گفتن‌های بی‌جا، خشم و نکوهش و سوءاستفاده‌ی دیگران را به جان می‌خریم. باید کار و برنامه‌‌های خود را در الویت قرار دهیم مگر این که انجام دادن کاری، واقعا ضرورت داشته باشد.

۱۳-شخصی سازی و تفسیرهای بی‌جا

ما عادت کرده‌ایم مسائل را طوری تفسیر کنیم که خودمان می‌خواهیم و در بیشتر مواقع این تفسیرها خلاف واقعیت است. و وقتی با واقعیت مواجه می‌شویم گاهی از تفسیرهای خود شرمنده و گاهی حیران می‌مانیم.

این‌ها نمونه‌هایی از بارهای اضافی هستند که بر دوش‌مان سنگینی می‌کنند و اوضاع و شرایط زندگی را دشوار می‌سازند.

اگر خواهان زندگی بهتری هستیم، باید موشکافانه به زندگی خویش بنگریم و بارهای اضافی زندگی‌ خود را بیابیم

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. مریم جان خیلی عمیق بود مطلب و جامع. حقیقتا هر کدام را می‌خواندم می‌گفتم وای آره دقیقا، و بعدی هم همین طور بود. با خواندن مطلبت به یک جمع بندی میرسه مخاطب و در خودش رصد می‌کنه مواردی که در مقاله آوردی.

    شخصی سازی و تفسیرهای بی‌جا و خود انگاره و تایید طلبی و ترس و نشخوار فکری و در همه جا حضور داشتن و خود دروغین مواردی و بازخورد گرفتن بود که منو مجدد به خودش برگرداند و گمانم سه بار خواندم تا درونم نهادینه بشه. عالی بود حقیقتا. دست مریزاد گلبانو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن