بخوان برای زیستی متفاوت
بخوان برای زیستی متفاوت
شب گذشته همراه با پسرم در اتاق نشیمن نشسته بودیم و هر کدام کتابی در دست داشتیم. او کتاب در سنگر آزادی از فون هایک را میخواند و من یادداشتهای یک کتابباز از احمد راسخی لنگرودی.
هر دو در سکوت کامل غرق خواندن بودیم که پسرم گفت: «مامان میدونی تا به حال چند نویسنده و فیلسوف کشته شدن و کتابهاشون سوزانده شده تا ما بتونیم با خیال راحت کتاب بخونیم؟». گفتم: «از تاریخچهی کتاب چیزایی میدونم اما متاسفانه الان هم ارزش این موهبت رو نمیدونیم».
چون زمانی را در نظر گرفته بودیم دوباره سر در کتابهایمان فرو بردیم تا به خواندن ادامه دهیم.
من بعد از این گفتوگو تمرکزم را از دست دادم. افکارم به چهل سال قبل پر کشید. به روزی که مادر در نبودِ برادرم، اغلب کتابهایش را وسط حیاط خانه روی هم تلنبار کرد و با ریختن نفت و کشیدن کبریت همه را به تلی از خاکستر تبدیل کرد تا ضامن امنیت فرزندش باشد.
کتاب در اوایل پیدایش، در دست کلیسا و دولتمردان بود و آنها تعیینمیکردند که چه کسانی کتاب بخوانند و چه کتابهایی بخوانند. مردم عادی از کتاب بیبهره بودند تا این که با اختراع اولین ماشین چاپ توسط یوهان گوتنبرگ کتابها با سرعت و دقت بیشتری به چاپ میرسیدند و دیگر اختیارْ از دست حکومتِ وقت خارج شد.
کتاب خواندن کاری بسیار سودبخش و بیگزند است. ما در گوشهای از اتاق، کتاب به دست میگیریم، خاموش مینشینیم و فقط شاید گاهی صدای ورق زدن کتاب سکوت را برهم زند. اما این خاموشی چیزی به دنبال دارد که همواره حاکمان در طول تاریخ از آن میهراسیدند و ترفندی را به کار میبستند تا خواندن کتاب را ممنوع کنند.
چرا راه دور برویم؟ در همین لحظه من به شما اطمینان دهم که هنوز افراد خشکمغزی هستند که خود کتاب نمیخوانند و دیگران را هم از خواندن منع میکنند زیرا چه موافقان و چه مخالفان کتاب، جملگی ایمان دارند که کتاب آگاهی به دنبال دارد.
وقتی کتاب به طور جدی وارد زندگی روزمره شود، اولین چیزی که به ارمغان میآورد قدرت اندیشیدن است.
وقتی کتاب میخوانیم نمیتوانیم از بعضی مطالب به راحتی گذر کنیم باید بایستیم، تامل کنیم و ببینیم نویسنده چه میگوید. آیا باید تمام حرفهایش را بدون شک و تردید بپذیریم؟ آیا باورها و عقایدش با ما همسان است؟ آیا باید باورهای جدیدی را برای خود بسازیم یا به دنبال دلایلی برای نقد کردن گفتارش باشیم؟
این سوالات و بسیاری سوالات دیگر انسان را وادار به اندیشیدن میکند. به تدریج با خواندن کتابهای خوب و متنوع عقیده و نظر خود را مییابد. دیگر کورکورانه پیرو دیگران نخواهد بود. هیچ سخنی را بدون بررسی نخواهد پذیرفت. او دیگر صاحبِ دیدگاه شده است و کتاب خواندن به او امکان تغییر و پویایی داده است. اکنون تازه میفهمد از زندگی چه میخواهد و ادامهی راه را چطور باید طی کند.
کتابخوانِ کوشا خواهناخواه بعد از مدتی به سوی نوشتن کشیده خواهد شد. نوشتن بیش از پیش اندیشههای او را روشنی میبخشد و سامان میدهد.
امروزه کتابها به فراوانی در دسترس ما هستند. بیشتر کتابهای ممنوعه را میتوانیم به راحتی از اینترنت بیابیم ولی کتاب همچنان تنها و ناآشنا است.
دست نوازش خود را از روی کتابهایی که روزگار سختی را طی کردهاند تا برای ما آگاهنده باشند، دریغ نکنیم.
شاید بهتر باشد برای شروع کتابخوانی از کتابهایی بیاغازیم که حول محور موضوع کتاب میچرخند بلکه انگیزه و اشتیاق بیشتری برای خواندن پیدا کنیم. کتابهایی همچون؛
.
.
و این لیست ادامه دارد.
راستش مریم جان ناخواسته اندوه وجودم را گرفت. یاد کتاب سمفونی مردگان افتادم. کتابی که یکبار خلاصه آن را خواندم و بار دیگر کامل آن را. گاهی میاندیشم که چرا امروزه برخی از افراد در نیمه دوم عمر خیلی سریعتر از جوانان از تغییرات کنونی استقبال میکنند حتی با آن که از آن رویکرد یا دستاورد آگاهی کامل ندارند و حتی نمیدانند که ممکن است آن دستاورد که در اینجا منظورم هوش مصنوعی است چقدر در حذف شغل ایشان موثر باشد. میدانی به چه نتیجه ای رسیدم؟ اکثر ایشان افرادی هستند که خانوادههایشان زمانی آنان را به خاطر همراهی با دستاوردهای جدید آن زمان حال چه کتاب یا شعر یا روزنامه و چه تحصیل زنان و امثال آن برحذر میداشتند و ایشان حال از ترس اینکه مثل والدین خویش که کتاب را جرثومه فساد میدیدند، نشوند حال به استقبال هر نوع ره یافت جدید میروند.
کتابها هنوز بهترین دوستان و البته برای افکار پوسیده و ضد آگاهی، بدترین دشمنان هستند. این قصه هنوز هم ادامه دارد.
ممنونم ار دیدگاههای خوب و ارزشمندت🌷
مریم عزیز مرور نویسی خوبی بود لذت بردم. بهراستی آگاهی و اندیشیدنی که از پس خواندن کتاب پدید میآید همچون سیلابی خواهد بود که خس و خاشاک و ریشۀ پوسیدهٔ نادانانی را که به دنبال سلطه و چیرگی هستند از میان خواهد برد. ملتی فرهیخته است که کتاب را در صفحۀ اول نیازمندیهایش بگنجاند و با خواندنش اجتماعی پر شور و آزاد بسازد.
جیران بانو ممنونم چقدر زیبا گفتی.
مطالعه کردن به ما میفهماند که نمیدانیم و باید برای دانستن و فهمیدن تلاش کنیم. اگر نخوانیم به نادانای خود هم اگاه نمیشویم.
سپاسگزارم🌷