زیستن با کتاب اثری است فاخر و ارزشمند به قلم دکتر طریف خالدی.
طریف خالدی، تاریخپژوه فلسطینی است که شهرت او بیشتر به دلیل کتاب اندیشهی تاریخنگاری نزد مسلمانان است.
او در دانشگاه آمریکایی بیروت و دانشگاه شیکاگو آمریکا تحصیل و تدریس میکرده است. خانوادهی او همه تحصیلکرده و از اساتید دانشگاه هستند. مادرش مترجم و فعال حوزهی مطالعات زنان است. او کتاب ایلیاد و اودیسه اثر هومر را از انگلیسی به زبان عربی برگردانده و طریف خالدی این اثر را با ترجمهی مادرش مطالعه کرده است.
نویسنده در خانهای مملو از کتاب چشم به جهان میگشاید و با پدر و مادری به سر میبرد که بیشترین خاطراتش از آنها به کتاب خواندنشان برمیگردد تا به مراقبت از فرزندان. به گفتهی خودش؛ او به کتابها بیشتر دسترسی داشت تا به بوسهی پدر و مادر.
نویسنده اثر زیستن با کتاب را بعد از بازنشستگی و به بهانهی نگاشتن زندگینامهی خود شروع میکند اما چون بیشترین همنشینی او با کتابها رقم خورده است، لازم میبیند از کتابهای تاثیرگذاری بنویسد که با آنها زندگی کرده و هنوز رگههایی از آنها بر ذهنش باقی مانده است. او در کتابها به آرامشی دست یافته که با انسانها امکانپذیر نبوده است. البته در اوان کتابخوانی، خانواده بر نحوهی مطالعاتش نظارت داشتند و هرگاه میدیدند کتابها یا مجلات سطحی را مطالعه میکند او را هدایت میکردند.
در این اثر ما با کتابها و نویسندگان بسیاری آشنا خواهیم شد؛ از فلاسفه، مورخین، ادبا، جغرافیدانان، مفسران و… ازسقراط، افلاطون، ارسطو، برتراند راسل، ماکیاولی، جاحظ، ابن خلدون، طبری، دانته تا ویرجینیا وولف و جولیان بارنز… .
بیشترین رویکرد او در حوزهی تاریخ اندیشه است اما مقالات پراکنده و تحقیقات بسیاری دارد که دربارهی چندی از آنها نگاشته است.
او هم مانند بسیاری از نویسندگان از دشواریهای راهِ نوشتن میگوید: هنگام نوشتن که میشد، وقتی برگهای سفید را در برابر خود میگذاشتم تا دست به کار شوم، گویا آن برگه بازتابی از سفیدی و خالی بودن فکر و ذهن من بود. ساعتها وگاه روزهایی بسیار به درنگ و تامل و بارش افکاری کاملن نامربوط میگذشت. نمیدانم چگونه از این دستاندازها خارج میشدم شاید هم به این باور میرسیدم که نباید منتظر نزول وحی باشم بلکه باید دست به کار نوشتن شوم آن گاه دوباره برگردم و با ذهنی صاف و زلال به ویرایش آن بپردازم.
در باب نوشتن این کتاب مینویسد: اگر ماجِده در را به روی من نبسته نبود و مرا به نوشتن وانمیداشت این کتاب هرگز رنگ چاپ به خود نمیدید.
خارج از لطف نیست که گفتهی جاحظ، ادیب مصری را دربارهی نوشتن کتاب در ذیل بیاورم:
هر کس میخواهد کتابی بنویسد او را چنین شاید که ننویسد، مگر با این نگاه که همهی مردم با او دشمناند، همهشان به همه چیز آگاهند و همهشان همهی وقت خود را صرف او میکنند. و به نوشتن رضایت ندهد، مگر آن که مدتی از نوشتهاش فاصله بگیرد. و به اندیشههای ناپخته خرسند نباشد، زیرا نوشتن با فریب و خوشایند شروع میشود. هنگامی که سرشت آدمی آرام گرفت و از جنبش واماند و هیجان فرونشست و روان به جای خود بازآمد، باید نوشتهاش را باز بنگرد و در هر فصل آن به مانند کسی درنگ کند که آزمندیاش به سلامت، کمتر از هراسش از عیب و کاستی باشد.
نویسنده در باب تاریخنگاری و مسئولیت مورخین مینویسد. در سخنی با مترجم آمده است که طریف خالدی میگوید: کاش در هر زمانهای قصابها، کشاورزان، بازرگانان، مغازهدارها و کارگران کارخانهها هم به نوشتن تاریخ زندگی خود میپرداختند و انتظار دارد که با رواج فرهنگهای سلفی، فرهنگ نگارشِ زندگینامههای خودنوشت هم گسترش یابد.
دربارهی سیرهی پیامبر اسلام تحقیقات جامعی را انجام داده است و در نهایت دو کتاب را با نویسندگان ایرانی(علی دشتی) و عراقی معرفی میکند و خوانندگان را به این نتیجه میرساند که سعی کنند خرافات را کنار بگذارند تا سیمای انسانی و برجستهی پیامبر به بهترین وجه نمایان شود.
دربارهی مسیح در میراث فرهنگی عربی اسلامی هم پژوهشهایی انجام داده و کتاب انجیل به روایت مسلمانان را به چاپ رسانده است. او در انتهای هر پژوهش، بهترین آثار را برای مطالعهی خوانندگان معرفی میکند.
در باب شعر مینویسد: شعر برای یک تاریخنگار به منزلهی دروازهای برای ورود به دورهای از تاریخ است و اگر بخواهیم چهرهی گذشته را بشناسیم چارهای جز مطالعهی شعر آن دوره نداریم.
معرفی بعضی از آثار به علت غنی بودن و پربار بودن آنها بسیار دشوار است. زیستن با کتاب هم در این دسته جای میگیرد.
خواندن این اثر برای چه کسانی مناسب است؟
افرادی که به تاریخ و تاریخنگاری علاقهمندند و میخواهند مورخین و اندیشمندان برتر را بشناسند. افرادی که میخواهند به صورت اصولی و منطقی در مورد حضرت مسیح و پیامبر اسلام بدانند. با کتابهای فراوان و درونمایههای آنان آشنا شوند. نویسندگان بسیاری را بشناسند و چگونگی تحقیق و پژوهش را از او بیاموزند.
به زعم من این کتاب، حکم کتاب مرجع را دارد و این چکیده، قطرهای است از دریایی بیکران. فقط برای این نگاشتم تا مخاطبان ترغیب شوند و این کتاب را بخوانند.
زیستن با کتاب در ۲۶۱ صفحه با ترجمهی روان محمدرضا مروارید و نشر هرمس در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
سلام مریم بانو
من هر بار که سری به سایتت میزنم خصوصا در مواردی که مربوط به کتابها میشه نود و نه و نیم درصد موارد متحیر میشم. کتابهایی که نه نامی ازشون شنیدم و نه حقیقتا راجع موضوع شون میدونم. گنجینۀ مناسبی هست مقالاتت پیرامون کتابها، و کمک میکنه در انتخاب بهتر کتابی که به کار و سلیقۀ ما میاد.
در مورد این مقاله هم حقیقتا نکاتش سرجاش و آخیش خوش به حالش با کتاب خوب بزرگ شده هم خودنمایی میکرد برای من.
قلمت همیشه پویا
ممنونم که خوندی و ممنونم از نظرت ارزشمندت♥️