تشویش نوشتن
موانع نوشتن✍
زمانی که متن علمی یا ادبی را میخوانیم بیشتر مواقع دچار حسرت و رنج ناتوانی میشویم و با خود میگوییم:
▪چرا برخی چنین جذاب و خلاقانه مینویسند؟
▪چطور چنین موضوعاتی را پیدا میکنند؟
▪انگیزهی واقعی آنها برای نوشتن چیست؟
-گاهی به این نتیجه میرسیم که لابد استعداد و توانایی ذاتی برای فعالیت فکری خلاق نداریم.
-گاهی مشکل را ناشی از کمبود دانش و ضعف مهارت میدانیم و در کلاسهای آموزش نویسندگی شرکت میکنیم.
-گاهی فکر میکنیم مشکل از استادان و نظام آموزشی است که ما را برای نوشتن اماده نکردهاند.
ولی در حقیقت چالش نوشتن به ناتوانی فنی و ضعف قابلیتهای نگارشی افراد مربوط نمیشود. اگر این طور بود باید کلاسهای اموزشی مشکل را حل میکرد.
-گاهی نگران آن چه مینویسیم، هستیم.
چون مستند کردن و رویت پذیر ساختن و ارائه کردن ایدهها در معرض عموم خود باعث تشویش در نوشتن میشود.
-در ایران به طور تاریخی همیشه انسانها را از نوشتن برحذر داشتهاند و هشدار دادهاند احتیاط کنیم. این هشدار همیشه باعث ایجاد ترس شده است و ترس، سکوت به همراه دارد؛ سکوتی که ناشی از حس ناامنی است و این مسئله یکی از دلائلی است که نوشتن را دشوار میکند.
-گاهی با خود فکر میکنیم:
▪من چه میتوانم بگویم؟
▪آیا واقعا حرف تازهای برای گفتن دارم؟
▪من چه کسی هستم که بتوانم چیزی بر دانش بیفزایم؟
و تمام این افکار و سوالات باعث میشود انسان سکوت کرده و حرفی برای گفتن نداشته باشد.
-گاهی مسئولیت آزادی هم نوشتن را دشوار میکند.
این که ما آزاد هستیم تا هر کتابی را دوست داریم، بخوانیم؛
و یا هر موضوعی را که جالب بود دربارهاش بنویسیم؛
و یا هر چیزی را که دلمان خواست، موضوع تحقیق قرار دهیم؛
خود موهبت بزرگی است ولی این آزادی، مسئولیت سنگینی بر دوش ما میگذارد به همین خاطر برای ردّ مسئولیت، دوست داریم تا اساتید مهر تاییدی بر انتخابهای ما بزنند.
انسانها برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتِ بودن و خود بودن، حاضرند از نعمت آزادی چشم بپوشند و کار نوشتن دشوار میشود.
-دلیل مهم دیگر دوری از خویشتن است.
منظور، هم خویشتن فردی و فردیت ماست و هم خویشتن جمعی یا هویت فرهنگی است.
نوشتن اصیل و خلاق زمانی ممکن است که نوعی جوشش درونی رخ دهد.
زندگینامههای فردی، تاریخ جمعی و قومی منابع سرچشمههای اصیل هستند.
راهبرد نوشتن✍
ما مینویسیم، پس هستیم.
▪اولین راهبرد نوشتن، روایت کردن یا تقریر خود است.
ایجاد پیوند میان زندگی شخصی، تجربهی زیستی، فردیت، هویت و خود خویشتن فردی ما با نوشتن و به طور کلی اندیشیدن است.
استفاده از روایت شخصی یعنی این که اجازه دهیم “خواست یا صدای خودمان” با زبان خودمان ابراز شود.
داستان خودمان را با روش خاص خودمان بازگو کنیم.
به صدایِ خواست و ندای وجودمان گوش کنیم.
اگر به روایت خودمان توجهی نکنیم دیر یا زود توان واقعی نوشتن اصیل را از دست میدهیم و یا هرگز چنین توانی را نمییابیم.
خود روایتگری به ما کمک میکند تا ما تاریخ خودمان را بهتر بفهمیم. در شکلگیری سرنوشتمان سهیم باشیم. ذهنیت اخلاقیمان را رشد دهیم .
روایت شخصی چیزی به ما میبخشد که واقعا ارزش زیستن یا مردن برای آن را دارد.
اگر کسی مایل به تعمق و تامل در خودش نباشد، در نوشتن سطحی میماند.
▪دومین راهبرد نوشتن
نوشتن اصیل، محصول کار فکری مولد است و کار فکری مولد، محصول انگیزهای قوی، چیزی از نوع عشق.
اندیشیدن همان عشق است.
عشق و تفکر نیازمند توجهکردن عمیقاند.
ما زمانی میاندیشیم که به چیزی توجه کنیم و خود را در بطن و متن ان قرار دهیم و عشق نیز غرق شدن در وجود معشوق است.
اگر چنین تجربهای از فهم رخ دهد، آنگاه اندیشه متولد خواهد شد.
چالش نوشتن ریشه در چالش اندیشیدن دارد.
▪سومین راهبرد نوشتن
زمانی میتوانیم در برابر موانع نوشتن مقاومت کنیم که امر نوشتن را به صورت نوعی نیاز وجودی ببینیم.
نیاز وجودی ، نیازهای اساسی است که نسبتِ ما با خود، جهان هستی، دیگران و طبیعت را تعیین و تعریف میکند.
ما فقط از طریق خودشکوفایی و خود بارورسازی و فعالیت فکری خلاقهی جدید میتوانیم نیازهای وجودی خود را پاسخ بدهیم.
نوشتن یکی از مهمترین اشکال فعالیت فکری خلاقه است.
چون بین زندگی شخصی و رشد فکری تعامل وجود دارد، پس معنویت میتواند راهبرد موثری باشد.
این جا معنویت به معنای معنویت مذهبی نیست. بلکه به ان معنی است که بتواند انسان را متوجه نیازهای وجودی و انسانیاش کند و به او انگیزهی قوی برای اندیشیدن و خودآفرینی بدهد.
برای پیشرفت “جامعه و خود” باید بُعد تحلیلی ذهنمان را رشد دهیم.
چون در حال حاضر در نظام آموزشی فعلی ایران، فقط بُعد حافظهای در حال رشد است.
نوشتن خلاقانه✍
کار فکری مولد یعنی کار خلاقانه و هر نوع خلاقیتی که برای فرد “بودنی” را شکل میدهد، بودنی که از آن گریزی نیست.اما بودن چیزی نیست که به سادگی تحقق یابد.
خلاقیت فرآیند آفریدن و پروردن چیزی تازه و بدیع است.
کار خلاقانه شجاعت میخواهد. یعنی ظرفیت عبور کردن و پیش رفتن علی رغم موانع و عوامل بازدارنده. ظرفیت گوش دادن به ندای درونی خود و بودنِ خود.
▪چرا خلاقیت نیازمند شجاعت است؟
چون نوآوری به معنای ایستادن در برابر وضعیت تثبیت شدهی موجود است. نیازمند کنار زدن کلیشهها و نمادهایی است که دیگر کارکردشان را از دست داده و مردهاند.
انسان خلاق باید با سه نیروی قدرتمند مبارزه کند:
۱-نیروی سازشکاری- نیرویی که انسان را وادار میکند تا همرنگ جماعت شود.
۲-نیروی موفقیت مادی: تسلیم شدن به هژمونی پول و قدرت استثمارگرانه و سرمایه داری موجود.
۳-نیروی بیتفاوتی: نیرویی که ما را مدام به خوشگذرانی، بیهودگی، سستی، اهمال، بیعاری و تنبلی سوق میدهد.
انسانها خلاق و شجاع به دنیا نمیآیند بلکه اینها فضیلتهایی است که تا حدودی خانواده، نظام تعلیم و تربیت و دانشگاه در طول زندگی به انسان میدهند. این فضیلت ها ناگهانی هم پدیدار نمیشوند بلکه به تدریج شکل میگیرند.
ما میتوانیم از دو الگو در زندگی تبعیت کنیم.
۱-زندگی روزمره: شامل برنامه های یکنواخت و بدیهی است.
۲-زندگی قهرمانی: زندگی که خلاق و مولد است و با ایمان و اراده شکل گرفته است.
البته لازم به ذکر است که گرچه زندگی اندیشمندان و نویسندگان، زندگی قهرمانانه است ولی به این معنا نیست که آنها زندگی روزمره نداشتهاند بلکه آنها ” خلاقیت شجاعانه، شهامتِ بودن، ارادهای قوی و محکم برای تحقق خویشتن خود” داشتهاند.
پی نوشت: این متن خلاصهای از یک مقاله است که توسط یک استاد دانشگاه نوشته شده بود متاسفانه الان نامشان را به خاطر ندارم.