سومین تمرین افزایش دایره لغات/ بازیگران متن من
از کلمات و عبارات و جملات زیر در نوشتههای داستانی یا غیر داستانی خودتان استفاده کنید، (یا به عبارتی زور بزنید، هر طور که شده استفاده کنید!)
۱-شعر لطیف ترین بخش شعور آدمی است.
۲-تنها و مغموم در پنجرهی درد
۳-طنین طولانی زنگها
۴-حوایج زندگی
۵-در هر جمعی شمع اصحاب بود.
۶-انرژی بیپایانی در حرف زدن داشت
۷-سکوت خوش بیانی داشت.
۸-تنها پناهم در هجوم یکنواختی و درماندگی
۹-…مثل بندناف با من به دنیا آمد، اما مثل بندناف بریده نشد.
۱۰-نقار
تمرین سوم:
استاد پرتو نادری، شعر را اینگونه تعریف میکند:
شعر روح آدمی را تسکین میدهد، همان گونه که گریستن.
چندی پیش در حین جستجو در گوگل، به شاعری با نام احمد نیکطلب معروف به یاور همدانی برخورد کردم.
من تا به حال نام این شاعر را نشنیده بودم.
با کمی کند و کاو در زندگی و آثار ایشان دانستم که
او شاعری ارزشمند، خوشاخلاق، متواضع و اُفتاده بود.
یاور همدانی، پای ثابت انجمنهای ادبی دوران خود بود.
وی”در هر جمعی شمع اصحاب بود” شمعی که چندین ماه است، به خاموشی گراییده.
“انرژی بیپایانی در حرف زدن داشت،” و همواره این بیت از غزل حافظ آویزهی گوششان بود:
*مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها*
و زمانی هم که سکوت میکرد، طبیعتا باید “سکوت خوشبیانی میداشت.”
رنج و” نقار” زندگی،” مثل بندناف با من به دنیا آمد، اما مثل بندناف بریده نشد” و از زمانی که خودم را شناختم،
هر گاه
“تنها و مغموم در چنبرهی درد”های روزگار گرفتار میشوم، خواندن شعر ، نجاتم میدهد ؛ اعم از شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید و….
ولی در بین انواع شعرها، اشعار کلاسیک از “حوائج زندگی” معنوی من است.
با خواندن اشعار کلاسیک ، گویی “طنین طولانی زنگها”ی شادی در قلبم شنیده میشود و شاید “تنها پناهم در هجوم یکنواختی و درماندگی” ست.
“شعر لطیف ترین بخش شعور آدمی ست.”
بسیاری از بزرگان و نویسندگان، اذعان دارند که اگر روزی چند بیت شعر بخوانیم، زیباتر مینویسیم و زیباتر سخن میگوییم.