عاملی ناشناخته و محدود کننده

کلمات هایلایت شده بازیگران متن من هستند و به کمک آن‌ها متن واقعی زیر را نوشته‌ام.

در هر جمعی که حضور پیدا می‌کردم، سایه‌ای از ترس و خجالت بر وجودم چیره می‌گشت و مانع خودابرازی من می‌شد. سالهای زیادی این عامل محدود کننده و ناشناخته مرا در اسارت خود گرفته بود. او را نمی‌شناختم و به وجودش آگاه نبودم فقط می‌دانستم که فقدان چیزی را تجربه می‌کنم، چیزی مهم و باارزش.

تا این که وقتی چند اتفاق مشابه، مرا سردرگم و حیران کرده بود و مدام به دنبال چرایی آن‌ اتفاقات می‌گشتم؛

با دوستی آشنا شدم که درباره‌ی توسعه‌ی فردی می‌نوشت. او آزمون راتوس( تست ابراز وجود و قاطعیت) را به من معرفی کرد. بعد از انجام آزمون فهمیدم فقدان عزت نفس است که مشکلات فراوانی را برایم ایجاد کرده است.

کتاب روانشناسی عزت نفس را خریدم و مطالعه را آغاز کردم. بیش از آن‌چه که تصور می‌کردم، کتاب برایم جذاب و گیرا بود. هر چه پیش می‌رفتم دریچه‌هایی از حقیقت و نور به رویم گشوده می‌شد.

شنیده بودم که عزت نفس منشأ درونی دارد. اما نویسنده می‌گفت: عزت نفس متاثر از عوامل درونی و بیرونی است.

و من پی بردم تا حدود زیادی رخدادهای جهان بیرون به جهان درونم رخنه کرده بود و پیوندهای درونی‌ام را از هم گسسته بود و مرا به موجودی ضعیف و فاقد عزت نفس مبدل کرده بود.

می‌دانم هر انسانی با فطرتی پاک و یگانه متولد می‌شود و بعدها عوامل محیطی بر او تأثیر می‌گذارد و خلاهایی را در وجودش ایجاد می‌کند. در نتیجه باید تلاش کند تا به اصل خود بازگردد و اینطور شد که من هم تلاشم را آغاز کردم.

هر چه صفحات بیشتری را می‌خواندم در کمال شگفتی می‌دیدم که دلیل تک‌تک مشکلات برایم روشن می‌شود. می‌فهمیدم که چرا خودم را لایق عشق نمی‌دانم؟ چرا شاد نیستم؟ چرا خودم را دوست ندارم؟ و هزاران‌ چرای دیگر.

وقتی به این ادراک رسیدم، تنها راه برای رسیدن به یک زندگی پربار را در آن دیدم که پا را فراتر از خود بگذارم و برای بازیابی اصالتم، روی باور احساس لیاقت و دیگر ارزش‌هایم  کار کنم تا یک شخصیتی منسجم و یکپارچه بسازم.

می‌دانم که بالا رفتن از نردبان عزت نفس نیاز به شجاعت، سخت‌کوشی و گذر زمان دارد و مهمتر از همه نیازمند عشق است، عشق به خود و عشق به زندگی خود. بدون عشق، طی کردن این مسیر امکان‌پذیر نیست.