قصار شکافی

آیا نقطه ضعف خود را می‌شناسید؟

اکثر انسان‌ها نقطه‌ضعف خود را از دید دیگران پنهان می‌کنند. آن‌ها  از این که کسی نقطه ضعفشان را بداند، رنج می‌برند.

اما پنهان کردن نقاط ضعف‌، انسان را دچار خسران می‌کند، آرامش را سلب می‌کند و مانع رشد و پیشرفت می‌شود.

نسیم نیکلاس طالب می‌گوید:

آدم ضعیف نقطه‌ی قوتش را نمایش می‌دهد و نقطه ضعف‌هایش را مخفی می‌کند. آدم شریف نقطه‌ضعف‌هایش را مثل جواهرات تزیینی به نمایش می‌گذارد.

ما با یافتن نقطه ضعف‌هایمان و تبدیل آن‌ها به نقاط قوت کمک شایانی به خود می‌کنیم. اگر پیدا کردن این نقاط ضعف برایمان سخت است می‌توانیم از افرادی که ما را به خوبی می‌شناسند، کمک بگیریم.

 

در گام اول باید نقطه ضعف خود را شناسایی کنیم. به این فکر کنیم که چه چیزهایی برای ما رنج‌اورند؟ چه چیزهایی نمی‌گذارند ما قدم پیش بگذاریم و کاری انجام دهیم؟ چه چیزهایی همیشه ما را به عقب می‌رانند؟

روی خود دقیق شویم. 

صداهایی که در ذهنمان می‌گذرد، گوش دهیم و یادداشت کنیم.

من به قدر کافی خوب نیستم.

من خوب نمی نویسم.

من در کارم حرفه‌ای نیستم.

دیگران از من بهترند.

و……

 بیاییم صادقانه با خود رو‌به‌رو شویم آیا آن‌چه را که می‌گوییم واقعیت دارد؟ آیا مصداقی برای خوب نبودن ما وجود دارد؟ چرا فکر می‌کنیم دیگران از ما بهترند؟ وقتی بیشتر عمیق می‌شویم شاید هیچ مصداقی برای حرفهایمان پیدا نکنیم بنابراین می‌شود گفت: تمام این‌ها که نقطه‌ضعف ما هستند و ما را عقب نگه‌داشته‌اند، ریشه‌اش در جایی دیگر می‌باشد.

 عمیق‌تر شدن به من نشان داد که ترس و خودکم‌بینی ریشه‌ی اصلی تمام سر و صداهایی است که در ذهنم می‌پیچد. 

و تمام این صداها برای ما به صورت باور درامده‌اند، باوری عمیق. اما باید این باورها را تخریب کنیم و باورهای جدیدی را جایگزین کنیم.

شاید به تنهایی نتوانیم از عهده‌ی این کار براییم ولی می‌توانیم از منابع موجود کمک بگیریم.

منابع ما؛ دوستان، خانواده، کتاب‌های خوب، فایل‌های آموزشی و اساتید هستند.

 

در نقطه ضعفمان دقت کنیم ببینیم آیا واقعا در وجودمان هست یا از طرف دیگران به ما منتقل شده است.

دوستی دارم که محتوا نویس بسیار خوبیست. او روزی به من گفت: طبق دعوت دوستانم در جمعشان حضور یافتم. هر کدام از دوستان که شروع به صحبت می‌کردند من سراپا گوش بودم ولی وقتی من شروع به صحبت می‌کردم حرفم را قطع می‌کردند و صحبت خودشان را ادامه می‌دانند. نمی‌دانم دلیل این کار چه بود؟

من گفتم: تو در مورد موضوعات مختلف، خیلی خوب صحبت می‌کنی، مطالب را به زیبایی تحلیل می‌کنی و در جمعی که قرار می‌گیری یک سر و گردن از همه بالاتری، بنابراین دیگران می‌خواهند از اهمیت وجودت بکاهند و تو را سرکوب کنند.

با شناختی که از دوستم دارم می‌دانم که اگراین کار دوباره تکرار می‌شد، دیگر دعوتشان را نمی‌پذیرفت. ولی اگر دوست من، فردی بود که با وجود این رفتار، ارتباطش را حفظ می‌کرد و این روند ادامه پیدا می‌کرد، این رفتار تحقیرآمیز تبدیل به نقطه ضعفش می‌شد.

وقتی نقاط ضعف خود را یافتیم باید قدرت پذیرش خود را بالا ببریم. نقاط ضعف خود را بپذیریم تا با آرامش بیشتری در صدد رفع آن برآییم.

گاهی شناخت دقیق یک نقطه ضعف می‌تواند آن را به نقطه‌ی قوت تبدیل کند.

مانند کارمندی که خیلی آرام کار می‌کند و همیشه کارهایش عقب می‌افتد. او آرام کار کردن را نقطه ضعف می‌داند اما از طرف دیگر همین آرام‌ کار کردن می‌تواند دقت او را در جزییات بالا برده و کار بهتری ارائه دهد.

یا داستان کوزه‌‌ی ترک‌خورده‌ای که اغلب ما شنیده‌ایم.

صاحب کوزه‌ با این که می‌دانست کوزه‌اش ترک‌خورده است آن را از آب پر می‌کرد و تا آن را به خانه برساند نصف آب کوزه خالی شده بود. صاحب کوزه از این نقطه ضعف استفاده کرده بود و در کنار جاده سبزیجات و صیفی‌جات کاشته بود تا از آبی که از کوزه می‌ریزد رشد کنند و محصول دهند.

در اطرافمان افرادی را می‌بینیم که به علت کمبودهایی که در خانواده‌ی خود دارند، یک رنج و عذاب دائمی را تحمل می‌کنند. این افراد وقتی به رفاه اندکی دست می‌یابند برای پوشاندن و جبران کردن آن کمبودها خود و دارایی‌شان را در بوق و کرنا می‌کنند و به نمایش می‌گذارند. و چون میدانند آن‌چه که نشان می‌دهند واقعی نیست هیچ وقت آرامش ندارند.

از طرفی اگرمی‌خواهیم نقطه ضعفمان زیاد به چشم نیاید، تلاش کنیم نقاط قوت خود را پررنگ‌تر کنیم تا نقص‌ها کمتر دیده شوند.

شناسایی نقطه‌ضعف‌ها سکویی برای پرتاب به سمت رشد و شکوفایی است.

روزی که نقطه‌ضعف هایمان را بپذیریم کسی نمی‌تواند از آن‌ها علیه ما استفاده کند.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن