وقتی موضوع مورد بحث نویسنده یا گوینده را یافتیم و نتیجه و استدلال را با واژههای راهنما یا بدون آنها تشخیص دادیم نوبت به تشخیص واژههای مبهم میرسد.
وقتی میخواهیم استدلال کسی را بپذیریم یا نپذیریم باید معنی دقیق واژهها را بدانیم تا منظور نویسنده یا گوینده را به درستی تشخیص دهیم. ما با واژههای مبهمی کار داریم که در نتیجه یا استدلال وجود دارد با واژههای دیگر خود را درگیر نمیکنیم.
برای پیدا کردن معانی واژهها بهتر است فرهنگ لغات کنار دستمان باشد ولی گاهی اوقات فرهنگ لغات هم در مورد بعضی از واژهها کارآمد نیست. میتوانیم از لحن یا شناختی که از نویسنده یا گوینده داریم منظور او را بفهمیم.
اگر واژهها یک معنی داشت همه بر همان یک معنی تمرکز داشتیم و کار سادهتر میشد. اما بعضی واژهها دارای مترادفهای زیادی هستند که معمولا معنی معیار بیشتر مورد نظر است.
باید تلاش کنیم تا منظور نویسنده یا گوینده را از واژهی مبهم بفهمیم ولی اگر این اتفاق نیفتاد دیگر مسئولیتی متوجه ما نیست چون آنها هستند که باید منظور خود را واضح بیان کنند.
البته در بعضی مطالب ابهام موجود دارد و این کار اتفاقی نیست. مبهم مینویسند تا در مواقع لزوم قابلیت برداشت متفاوت داشته باشد، مثل زبان سیاسی یا تنظیم مدارک و اسناد.
معمولا آگهیها پر از ابهام هستند تا فروش بیشتری داشته باشند.
مانند این آگهی: قرص خواب آور X با تاثیر فوقالعاده در عرض ۳۰ دقیقه.
تاثیر فوق العاده دقیقا به چه معناست؟ اگر تفکر نقادانه داشته باشیم در خرید کردن هوشیارانه عمل میکنیم.
تفکر نقادانه و نوشتن
وظیفهی ما چیست؟ وقتی متنی را مینویسیم وظیفه داریم تا کاملا شفاف سازی کنیم. خواننده، خیلی خودش را با متن ما درگیر نمیکند اگر متن برایش مبهم باشد و متوجه نشود، رها میکند و آن وقت جذب کردن همان مخاطب دشوارتر میشود.
هر جایی که احساس کردیم نوشتهی ما گیج کننده است بکوشیم تا جای ممکن توضیح دهیم تا ابهامی در آن نماند.
ادامه دارد.