پشت شیشه برف میبارد و نرم نرمک بر کاشیهای ایوان خانه مینشیند.
زورق اندیشهام به اهتزاز درمیآید و چهرهی آسمانیات در مقابل دیدگانم جان میگیرند و دانهی اندوه را در نی نی چشمانم بذرافشانی میکنند.
بناگاه،
قطرههای الماس، ساکت و سرد، یک به یک بر موج دامنم فرود میآیند. نگاهت، رو برمیگرداند تا ننگرد نگاه تبآلودم را.
پشت شیشه برف میبارد
گویا و عیان بر زمین و زمینیان
و اما تو
از جهانی دگر بر دلم باریدی،
پنهان، مبهم و رازآلود.
پشت شیشه برف میبارد
و نگاهت آمیخته با نگاه سپید ستارگان، تجربههای غلیظ تاریکی را کنار میزند، نوری عظیم جهان را روشن میکند و سرزمینم پر از شکوفههای رنگارنگ میشود.
آفرین مریم جان
دوست هنرمندم
ای ول داری شما
پس محتوای صوتی و تصویری هم کار میکنی👌
عالیه
چقدر زیبا بود شعر
و صداتون ! گیراست، قویه دوستش دارم
تصاویر👍
دم شما گرم عزیزم❤️
من محتوای صوتی و کلیپام توی پیجم زیاده، ولی تو سایت ندارم
https://www.instagram.com/reel/ChRfv0Rqy6c/?igshid=MDJmNzVkMjY=
موفق باشی دوست نویسنده و هنرمندم🌿
ممنونم زهرای عزیز، چقدر از این ارتباط وبلاگی خوشحالم♥️