بهترین معرف و حامی ما در مسیر حرفهای شدن کیست؟
بهترین معرف و حامی ما در مسیر حرفهای شدن کیست؟
چندی پیش یکی از دوستان در مسیر حرفهای خود، بازخورد مثبتی از استاد دریافت کرد که سبب شد تا افراد بیشماری به او روی آورند به طوری که در اندک زمانی به پیشرفت چشمگیری نائل آمد.
آن روز تا انتهای شب افکار بسیاری در ذهنم تاب میخورد. یکی از آنها این بود که اگر در مسیر حرفهای شدن، معرف و حامی داشته باشیم از چه امتیازات ویژهای برخوردار میشویم و چه شانس بزرگی نصیبمان میشود. البته معرفی که کلامش تاثیرگذار باشد و اطرافیان او را باور داشته باشند.
بابت موفقیت دوستم بسی خرسند بودم ولی اوضاع کمی غبطهبرانگیز بود و این موضوع حامی و معرف از ذهنم خارج نمیشد.
چون این افکار به درازا کشید قلم و دفترم را برداشتم به کنجی رفتم تا همراه با نوشتن، اندیشهورزی کنم.
در این حیص و بیص به یاد کلام یکی از اساتید افتادم که میگفت: در حدی قوی کار کنید که دیگران مبلغ شما باشند و با میل خود به سراغتان بیایند. نکتهی مهمی بود.
اندکی در احوالات دوستم باریک شدم. فعالیتهایش را از نظر گذراندم و او را فرد تلاشگری یافتم. فردی که با وجود مشغلههای فراوان در مسیرش با قدرت پیش میرود. کسی که میتواند الگویی برای دیگران باشد.
هنری دیوید ثورو فیلسوف آمریکایی میگوید: معمولا موفقیت به سراغ کسانی میرود که آنقدر سرشان شلوغ است که نمیتوانند به سراغش بروند.
بنابراین وقتی با قدرت به سمت اهداف حرکت میکنیم؛ به استقبال تغییرات میرویم، به مسیرمان متعهد هستیم، فرصتها را مغتنم میشماریم، مسئولیت شکستهای احتمالی را میپذیریم به بهانهی خستگی و تنگحوصلگی کار را رها نمیکنیم و با هر کیفیتی آن را ادامه میدهیم تا بهترین کار خود را ارائه دهیم حتما دیر یا زود به موفقیت خواهیم رسید. و بعد لایق دیده شدن میگردیم بدون آن که تلاشی برای دستیابی به این منظور کرده باشیم.
بعد از طی این مراحل، آدمهایی که فعالیتهای ما گرهگشای نیازهای آنهاست به سراغمان میآیند و ما در مقابل مجبوریم بیشتر تلاش کنیم و رشدمان مضاعف میشود.
پس با این اوصاف به این نتیجه میرسیم که هر فردی بهترین معرف و حامی خودش است.
شبیه این ماجرا را در کلاسها و دورههای اموزشی بسیار میبینیم که برخی مدام گلایه دارند که چرا استاد به ما توجهی ندارد؟ چرا اسمی از ما نمیبرد؟
اما دقت نظر ندارند که دوستان نامبرده چه ویژگیهایی دارند و این ناهمسانی برای چیست؟
در انتها باز هم به بازتاب درخشان هنر نوشتن میرسیم. نوشتن ما را بر حسب لزوم به اندیشیدن در موضوعات مختلف وامیدارد. با نوشتن میتوان مسائل را موشکافی کرد و به کنه مطلب دست یافت و به وضوح رسید. نوشتن ما را بدون واسطه و دلخوری با حقیقت روبهرو میکند. نوشتن پس پردهی ذهن را روشن میکند و نوشتن چه کارها که نمیکند.
با نوشتن، این موضوع برایم شفافیت پیدا کرد. شاید آنچه را که گفتم، بدیهی به نظر برسد اما همین بدیهیات در زمانی که باید حضور ذهن داشته باشیم در خاطرمان نیست و باید به شکلی برایمان تداعی شود.
اینکه یک نفر حامی باشه و معرفیت کنه خب خیلی انگیزه بخشه، اما حق باشماست؛ بهترین معرف خودم خودم میتونم باشم.
جمله هنری دیوید خیلی بجا بود گفتنش، باید انقدر سرمون شلوغ باشه که موفقیت راهشو کج کنه به سمتمون و بگه حیفه من نیام سمتت.
دقیقا همینه. وجود یک حامی خیلی انگیزهبخشه اما کار مهم به گردن خودمونه. فقط باید به کار کردن در حوزهی علاقهمندیمون بپردازیم و در مراحل اولیه دنبال دیده شدن نباشیم.
متن جالبی بود مریم جان.
زنده باشی معصومه جان♥️
سلام مریم گلی
بیماری و اذیت چشمام باعث شده که خیلی نتونم بیام دنیای مجازی
و تمام توانمو میذارم برای نوشتن و وبلاگ نویسی روزانه
مطلب خیلی خوبی بود
و آفرین به تو که انقدر از نوشتن زیبا داری برای حل موضوعات و دغدغه هات استفاده میکنی
👏❤️
ممنونم که به سایتم سر میزنی. نردبان نویسندگی یه مقدار وقتم رو گرفته و کمتر به وبلاگ ها سر بیزنم
سلام من هم تو یکی از تمرینهای استاد کلانتری قصار شکافی رو شروع کردم و الان هم با جستجوی قصار شکافی به سایت شما رسیدم. خوشحالم از آشنایی تون موفق باشید.
سلام خیلی خوشآمدید♥️