مراوده با کلمات چگونه دایره المعارف ما را گسترش میدهد؟
مراوده با کلمات چگونه دایره المعارف ما را گسترش میدهد؟
روزی با چند تن از دوستانم در محفلی حضور داشتیم.
برای اولین بار بود که در آن جمع دوستانه حاضر میشدیم.
گرم گفتگو بودیم که صدایی از پشت سر به گوشم خورد.
صدا به قدری گیرا بود که بیاختیار سرم را برگرداندم .
صاحب صدا پیرمردی بود با محاسنی سفید.
او در حال جواب دادن، به سوال جوان کمسن و سالی بود که روبهرویش نشسته بود.
ادبیات کلامی و روش بیان گفتههایش مرا مسحور خود کرده بود.
تمام مدت که صحبت میکرد، حواسم به ایشان بود. در انتخاب واژهها دقت وافری داشت و کلامش آهنگین و موزون بود.
فراز و فرودهای سخنانش کاملا مشهود بود.
دایره واژگانش وسیع، درک و فهمش از معانی لغات، عمیق و نگاهش به انتخاب کلمات همراه با دقتی ژرف و طمانینه بود.
وقتی سخنش به پایان رسید،از او پرسیدم: شما در هنگام گفتگو؛ کلامی غنی، موزون و شفاف دارید و کلمات را با حالتی خاص به کار میبرید. به نظر میرسد که کلمات نزد شما جایگاه ویژهای دارند؟
پیرمرد دانا گفت: کاملا درست فهمیدهای.
کلمه مقدس است؛ زیرا خداوند ابتدا کلمه را آفرید و بعد انسان را خلق کرد.
-گفتم :دوست دارم که بیشتر برایم از کلمه بگویید.
او ادامه داد: بر اساس آموزههای دینی ما مسلمانان، وقتی آدم فریب شیطان را خورد و به واسطهی خوردن میوهی ممنوعه، امر خداوند را زیر پا گذاشت، نادم و شرمسار شد. ولی نمیدانست چگونه به سوی خدا باز گردد. خداوند به او کلماتی را آموخت که با آنها توبه کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت.
انسان اولیه، کلمات محدودی را میدانست و با همان، نیازش را برطرف میکرد. هر چقدر زندگی اجتماعی وسعت بیشتری یافت و به سمت شهرنشینی رفت، نیاز به کلمات بیشتر افزایش یافت.
پس در واقع، اصلِ کلمات از خداوند است. کلماتی مانند زمین، درخت، آسمان را که خیلی عادی به نظر میرسد، خداوند به ما داده است و ما یاد گرفتیم که با اصل کلمات، واژگان بیشتری بسازیم. کلام معجزهی خداوند است.
اگر کلمات نبودند چگونه نیازهای خود را برطرف میکردیم؟
پس باید در انتخاب کلامت، دقت کنی.
کلمات را جدی بگیر و با آنها الفت داشته باش تا گنجینهی دایره المعارفت گسترش پیدا کند.
به او گفتم: همیشه آرزو داشتم که اینگونه سخن بگویم. آیا راهکاری هست؟
پیرمرد دانا با مهربانی پاسخ داد:
مطالعه کن تا کلمات را بشناسی و در مکان و زمان مشخص از آنها استفاده کنی.
کتاب بخوان تا دایرهی فهم و آگاهیات افزون شود.
استمرار در مطالعه، انبوهی از کلمات را برای تو به ارمغان میآورند.
پیرمرد دانا لبخندی زد و گفت : میخواهی کمی در مورد انواع کلمات برای تو بگویم؟
گفتم: با کمال میل.
او گفت: کلمات فقط ابزار دست نویسندگان و شاعران نیستند. اگر به کلمات و ساختارشان اهمیت ندهیم، در ارائه کردن اندیشهها و نوشته هایمان، ناتوان خواهیم بود.
کلمات به سه دسته کلی تقسیم میشوند:
-دستهی اول کلماتی هستند که ما آنها را نمیشناسیم و معنایشان را نمیدانیم. اگر هم بدانیم، تفاوت چندانی نمیکند.
به عنوان مثال، تو تا به حال کلمهی “واحه” را شنیدهای؟
گفتم: به خاطر میآورم که در کتاب کیمیاگر این کلمه را خواندهام ولی الان حضور ذهن ندارم.
پیرمرد دانا گفت: هر جایی از کویر که ابی وجود داشته باشد، آبادی کوچکی به وجود میآید که به آنجا واحه میگویند. بنابراین لفظ واحه برایمان خیلی آشنا نیست. کلماتی از این قبیل کاربردی ندارد و در زمرهی واژگان منسوخ قرار میگیرد.
-دستهی دوم کلماتی هستند که معنایشان را میدانیم ولی به دلائلی از آنها استفاده نمیکنیم. گاهی خجالت میکشیم و گاهی آنقدر مسلط نیستیم که در نوشته و بیانمان از آنها بهرهمند شویم.
مثلا، کلمهی “سپاس” با این که کلمهای زیبا و ایرانی است، ولی آدمها به ندرت از آن استفاده میکنند.
شاید به نوعی خجالت میکشند و کلمهی “مرسی” را که فرانسوی میباشد، جایگزین میکنند. به اینها کلمات منفعل نیز میگویند.
باید به تدریج آنها را در گفتگوها و نوشتههای خود وارد کنیم.
-دستهی سوم کلماتی هستند که کاربردشان به صورت روزمره و دائمی است و افراد زیادی هر روز آنها را به کار میبرند.
اگر میخواهی دایرهی کلماتت گسترده شود، هر وقت کتاب میخوانی یک دفتر و قلم کنار دستت داشته باش و کلماتی که برایت در دستهی کلمات منفعل قرار دارند، یادداشت کن تا به مرور از آنها استفاده کنی.
از کتابهایی کلمه برداری کن که نثر های قوی و ماندگاری دارند مانند:
شاهرخ مسکوب، نادر ابراهیمی، محمود دولت آبادی، جلال آل احمد و………
و یکی از بهترین راهها برای یادگیری کلمات بیشتر، خواندن شعر است. که بسیاری از بزرگان این تمرین را به صورت جدی انجام دادهاند.
در یکی از پادکستهای آقای شاهین کلانتری جملهی قشنگی شنیدم که:
هوشنگ گلشیری به عباس معروفی می گفت: اگر شاعران نبودند، ما چه می کردیم؟
هر روز شعر بخوان. فرقی نمیکند چه شعری باشد؛ شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید و……
هر چقدر رابطهات با شعر خوب باشد، دایرهی لغاتت سریعتر گسترش یافته و تسلط کلامیات بیشتر میشود.
از کنار کلمات با بیتوجهی عبور نکن.
به پیرمرد دانا گفتم: توضیحات خیلی خوبی بود.
سوالی دارم، اجازه هست؟
-بفرمایید.
-آیا خواندن لغتنامه مفید است؟
– بله مفید است اما کافی نیست. ما باید لغات را به صورت عملی در جمله ببینیم، به معنای آنها توجه کنیم تا راحتتر در نوشتههایمان به کار بگیریم.
سپس پیرمرد مهربان گفت: من دو کتاب همراه خود دارم، حاضری یک تمرین ساده را انجام بدهی؟
-بله حتما.
-همین الان چند صفحه از کتاب “روزها در راه” شاهرخ مسکوب را بخوان و کلمه برداری کن.
-کتاب را به دست گرفتم و شروع کردم:
پیشامدهای روزانه
مبتذلات
تنشهای عاطفی
دفتر و دستک
گذرای ماندگار
پوسته های خاطره
تراوش
گرماگرم عمل
حماقت
کرمهای ناپیدای ترس
گیج و گول
مشعشعانه
استنباط
دومین کتاب هم نون نوشتن از محمود دولت آبادی بود:
اندیشه ورزیدن
خروش جوانی
کشمکش درونی
التیام
آزرده خاطر
سهمگین
معیار
غرض ورزی
ذهنیتهای بیمارگونه
خوف موقت
تراژدی
رئالیسم
مضمون منطقی
دهشت کشندهی ناباوری
سبک و سیاق
پیرمرد گفت: فعلا کافیست. حالا بگو ببینم این کلماتی که نوشتی، جزء کدام دسته هستند؟
گفتم: کلماتی هستند که معنایشان را میدانم ولی استفاده نمیکنم.
پیرمرد گفت: پس جزء کلمات منفعل تو هستند. باید کمکم آنها را وارد گفتگوها و یادداشتهای روزانه ات کنی، تا تبدیل به کلمات فعال و روزمرهی تو شوند.
هر روز برای مطالعه و کلمهبرداری وقت بگذار و به سخنان کسانی ، که تسلط کلامی دارند گوش کن.
همت بلند دار که با همت بلند
مردان روزگار به جایی رسیدهاند
ممنونم اقای کلانتری خیلی لطف کردید 💐💐