مطالعه و یادگیری

موانع کتاب‌خوانی

کتاب، در خانواده‌ی ما از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود.

برادر بزرگم، مهندس نقشه کشی بود و به خاطر مشغله‌ی زیاد، بعضی شب‌ها خیلی دیر به خانه می‌آمد؛ ولی حتما چند صفحه کتاب می‌خواند و بعد می‌خوابید.

کتابخانه‌ی بزرگی داشت که کتاب‌های ارزشمندی از برترین نویسنده‌های جهان را در آن جای داده بود.

از جلال آل احمد، سیمین دانشور، داستایوسکی، چارلز دیکنز، رومن رولان و ..………‌‌‌‌‌

امروز، برادرم در تاریخ هشتم مهر ماه هزار و سیصد و نود و نه، تعدادی از کتاب‌هایش را به من هدیه داد، و مرا سرشار از شادی و سرور کرد. به سراغ کتابخانه‌ام رفتم تا برای مهمان‌های جدید جا باز کنم.

کتاب‌ها بسیار قدیمی هستند، و اولین چاپ آن‌ها به سال‌ ۴۷ بر می‌گردد و قیمت پشت جلدشان، آن‌ها را برایم جذاب‌تر کرده است. ۱۵۰ ریال، ۲۰ ریال و… . با تعدادی از آن‌ها باید خیلی ملایم رفتار کنم چون کاغذ‌هایشان کاهی هستند، با اشاره‌ای پودر شده و به زمین می‌ریزند.به قدری با کتاب‌ها حس و حالم خوب شد که تصمیم گرفتم در مورد کتاب و کتابخوانی بنویسم.

بیشتر آدم‌ها کتاب را دوست دارند و در اکثر خانه‌ها کتابخانه‌ای هر چند کوچک وجود دارد ولی بعضی از همین آدم‌ها حوصله‌ی کتاب خواندن ندارند.

بیایید با هم بررسی کنیم که چه عواملی مانع کتاب‌خوانی می‌شود:

۱- مهم‌ترین دلیل در حال حاضر، وجود شبکه‌های مجازی است که وقت زیادی صرف آن می‌شود.

من برای این که درگیر دنیای مجازی نشوم و هر روز زمانی را به کتاب خواندن اختصاص دهم، از تکنیک پومودورو استفاده می‌کنم. برای این تکنیک باید به مدت ۲۵ دقیقه گوشی خود را سایلنت کرده، هیچ پیامی را نبینید، تلفن خانه را از پریز خارج کنید، خوراکی میل نکنید و تمرکز کامل بر روی کتاب داشته باشید بعد از آن پنج دقیقه استراحت کنید و به پیام‌های تلگرام و…. جواب دهید و هر کار دیگری. اگر خواستید زمان بیشتری برای کتاب خواندن صرف کنید، از چند پومودورو استفاده کنید. این تکنیک بازدهی بسیار خوبی دارد.

۲- گاهی دچار وسواس می‌شویم و در حین خواندن کتاب، مرتب به عقب برمی‌گردیم و مرور می‌کنیم تا متوجه شویم، مطالبی را که خوانده‌ایم به یاد داریم یا نه؟

همین کار باعث می‌شود که سرعت کتاب خواندن کم شده، خسته و دلسرد شویم و بعضی اوقات برای حل این مشکل به مهارت تند‌خوانی رو می‌آوریم؛ تند‌خوانی شاید برای خواندن رمان مناسب باشد ولی برای کتاب‌های آموزشی روش مناسبی نیست و مطمئن باشید آن‌چه را که لازم است، در حافظه‌ی شما ثبت خواهد شد.

۳- عده‌ای می‌گویند: کتاب خیلی گران شده است،
مخارج زندگی هم سرسام‌آور است ، برایمان مقدور نیست که در این شرایط برای کتاب هم هزینه کنیم.

به برکت شبکه‌های مجازی، کتاب‌های صوتی رایگان و پی‌دی‌اف در کانال‌ها وجود دارد که می‌توان به راحتی استفاده کرد و هر از گاهی کتاب خرید. من معتقدم اگر انسان بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا می‌کند و اگر نخواهد، بهانه‌اش را‌.

۴- گاهی اوقات به بهانه‌ی وقت نداشتن، کم‌کاری خود را توجیه می‌کنیم.

برادر من، مدیر یک شرکت معتبر است و چون فرصت خواندن کتاب کاغذی را ندارد، هنگام رفت و برگشت در مسیر خانه و اداره، کتاب صوتی گوش می‌کند.

۵- بعضی اوقات کتابی را با سلیقه‌ی خود و یا دوستان تهیه کرده و شروع به خواندن می‌کنیم ولی بعد از خواندن چند صفحه احساس می‌کنیم کتاب را دوست نداریم و آن را نیمه‌کاره رها می‌کنیم و همین کار باعث دلسردی می‌شود.

ما کتاب را می‌خوانیم تا از آن لذت ببریم و چیزی به دانسته‌هایمان افزوده شود، اگر قرار باشد کتاب را با‌ بی‌میلی و از روی اجبار بخوانیم، هیچ نفعی عایدمان نخواهد شد. بنابراین پیشنهاد می‌کنم کتاب دیگری را شروع کرده و بخوانید.

۶- بعضی آدم‌ها خواندن کتاب برایشان جذاب نیست و خیلی زود بی‌حوصله و کسل شده، از خواندن ادامه‌ی آن صرف‌نظر می‌کنند. شما می‌توانید با چند نفر از دوستان کتاب‌خوان گروهی تشکیل بدهید و با هم شروع به خواندن کنید و در مورد آن با هم گفتگو کنید و نظرات یکدیگر را بشنوید، این کار لذت کتاب خواندن را چند برابر می‌کند.

برای عادت به کتابخوانی، همیشه یک کتاب کوچک همراه داشته باشید؛ در مترو، اتوبوس و… کتاب را باز کنید و چند صفحه بخوانید، کم‌کم به کتاب خواندن عادت می‌کنید.

کتاب بخوانید با هر ابزاری که برایتان امکان‌پذیر است‌.
کتاب کاغذی، پی‌دی‌اف، کتاب صوتی؛
فقط بخوانید.

هادون رابینسون در کتابِ “بخوان برای زندگی” می‌نویسد: خواندن به شما شعف، آگاهی؛ شوق و توانایی می‌بخشد؛ عاقل آن را تمنا می‌کند؛ تهی‌مایه از آن می‌گذرد و نادان آن را نادیده می‌گیرد.

و اینک برای من؛ کتاب خواندن قشنگترین و لذت‌بخش‌ترین کار موجود در دنیاست. زمانی که کتابی را در دست می‌گیرم، از دنیا و هر آن‌چه در آن است دور می‌شوم. با شخصیت‌های کتاب و سرگذشت‌شان زندگی کرده و با آن‌ها همذات پنداری می‌کنم و می‌آموزم در شرایط مشابه، چگونه از آموخته‌هایم در زندگی بهره بگیرم. هنگام خواندن کتاب، روز های سخت و بی‌رحم زندگی را حتی برای ساعاتی به فراموشی می‌سپارم. زندگی‌ام به رنگ‌های زیبای رنگین‌کمان در‌می‌آید و با خواندن هر خط، مطالب ارزشمندی را فرا‌می‌گیرم. کتاب‌ها مرا به اندیشیدن وا‌‌می‌دارند، افکارم را بازسازی کرده و گره‌های ذهنی‌ام را باز می‌کنند. با خواندن و نوشتن زندگی‌ام معنا پیدا کرده، جهان‌بینی‌ام گسترش یافته و برای آن خدا را بسیار شاکرم.

شعری زیبا از فریدون مشیری:

کتاب را که باز می‌کنی،
دو بال یک پرنده را گشوده‌ای.

پرنده‌ای که از زمین،
تو را به شهرهای دور،
تو را به باغ‌های نور می‌برد.

ز هر کجا که بگذرد؛
به ارمغانی از خرد؛
به خانه‌ی تو روشنی می‌آورد.

گشوده باد بال‌های مهر او؛
که جاودانه بر فراز می‌پرد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

  1. سلام من خودم زیر مبل و روی میز و کابینت یه کتاب دارم و از این نشانک های کتاب هم دار برای هر کدام که بهانه ای برای کتاب نخواندن نداشته باشم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن