معرفی کتاب

“یک عاشقانه‌ی آرام” اثر “نادر ابراهیمی”

مروری کوتاه:

یک عاشقانه‌ی آرام یادگاری است از نادر ابراهیمی به همه‌ی کسانی که در آغاز راهند.

این کتاب بسیار زیبا، آخرین اثر داستانی اوست که رمانی برجسته، زیبا و تاثیرگذار است.

او با گیله مرد و بانویی آذری به نام عسل، روایتِ داستانی‌اش را پیش می برد. او از عشق سخن می‌راند.

می گوید: عشق یعنی پویش ناب دائمی که به سراغ خستگان روح نمی‌آید.

عشق؛ خوب دیدن است، خوب چشیدن، خوب بوییدن، خوب زمزمه کردن و خوب لمس کردن.

عشق مجموعه‌ای است از تجربه‌های زنده‌ی دائمی طاهرانه.

بعد از طلوع عشق؛

رسیدن، پله‌ی اول مناره‌ایست که بر اوج آن اذان می‌گویند.
پس از رسیدن، باید عشق را تازه نگه داشت تا در سراشیب تکرار و عادت، یکنواختی و بی‌تفاوتی قرار نگیرد.

زندگی، عشق، هنر؛
سه مقوله‌ی مصرفی‌ست که باید در نهایت زیبایی، مصرف شود نه پس انداز.

او در این اثر، رابطه‌ای را برای ما به تصویر می‌کشد که با وجود سیاسی بودن این زوج جوان و زندانی شدن توسط ساواک و از کار برکنار شدن گیله مرد که دبیر ادبیات است و مشکلات دیگر، باز هم زیبا و عاشقانه است .

در نگاه گیله مرد؛
مشکل به زندگی معنا می‌دهد و شیرینی زندگی از آن جا سرچشمه می گیرد که ما بر مشکلات غلبه کنیم.

سن مشکلِ عشق نیست.

زمان نمی تواند بلور اصل را کدر کند؛ مگر آن که ما پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشیم.

و عاشق ترک لبخند نمی کند. لبخند تذهیب زندگی است و بوسه ای است بر دستهای نرم محبت.

یک عاشقانه ی ارام به ما می اموزد:
زندگی را با چیزهای ساده پر باید کرد. زندگی در معمولی ترین شکلش هم می تواند زیبا باشد، به شرط آن که سکه های اراده، ایمان، گذشت و مهربانی را سخاوتمندانه خرج کنیم.

این کتاب آموختنی های بسیار دارد برای یک زندگی بسیار عاشقانه و آرام.

از شما همراهان خوب دعوت می کنم یک عاشقانه‌ی آرام را بخوانید و لقمه های نابی از آن برای زندگی بهتر و زیباتر نوش جان کنید.

چند جمله‌ی زیبا:

عشق دلِ مضطرب نمی‌خواهد، قرار و آرام بگیر.

عادت ردّ تفکر است و ردّ تفکر آغازِ بلاهت است و ابتدای ددی زیستن.

عاشق ترک لبخند نمی‌کند، عسل!
لبخند تذهیب زندگیست.
و بوسه‌یی‌ست بر دست‌های نرم محبت.
با لبخندهای کوتاه، گهگاه، این مرصع زرنگار را شفافی ببخش، بانوی آذری من!

هیچ چیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمی‌کند.

دلگیر نشدن، کار آسانی نیست. ظرفیت می‌خواهد.
هر کس که گفت: من ابدا دلگیر نمی‌شوم، بدان؛ که از ارتفاع دلگیری سخن می‌گوید.

زندگی را با چیزهای بسیار ساده پر باید کرد.

عاشق عدد نمی‌فهمد.
فقط این را حس می‌کند که عدد، مثل عشق، در بی‌نهایت خدا جاری‌ست.
عدد، بی‌نهایت است.
خدا، بی‌نهایت است.
عشق، بی‌نهایت.

زندگی را با کوه، با آسمان، با هدف، با ایمان و عشق، پُر باید کرد.

طبیعت، یک عاشق کامل و واقعی‌ست؛ چرا که هرگز خود را تکرار نمی‌کند.

عشق یک چتر بارانی‌ست برای دو نفر.

مقصد، زندگی را معنی می‌کند؛
هدف، زندگی را عمیق می‌کند.
تازه، زندگی را، وجود مقصد معنی می‌کند نه رسیدن به مقصد.

و من؛

پس از سالها، به بازخوانی این کتاب دعوت شدم:

یک عاشقانه‌ی آرام آخرین اثر نادر ابراهیمی.
کتاب را نخواندم؛ نوشیدم و سرمست شدم.
راست می گویند که میوه ی کال؛ دل درد میآورد و میوه‌ی تاریخ گذشته و گندیده بیمارت می‌کند و به‌به که میوه‌ی رسیده چه کامی از آدم شیرین می‌کند.

چند هفته‌ایست که کامِ دلم شیرین است، چون با یک عاشقانه، آرام شدم.

یادم آمد:
تازگی، ذات عشق است و لطافت، بافت عشق .
پس، هر روز باید که در تنور عشق دمید تا آتشش تیز شود و از حرارت نیفتد.
فهمیدم؛
نباید گذاشت که عشق؛ به عادت ِ دوست داشتن تبدیل شود؛

به‌قول مارکس: روزی خواهد رسید که انسان همه‌ی کارهایش را به عادت، انجام خواهد داد ….

عادتِ هر روز سر یک ساعت و دقیقه بیدار شدن؛
سلامی به عادت نه ارادت؛
چای به عادت؛
نماز به عادت، بدونِ عشق و ارادت
چرا؟؟؟؟؟؟
اموختم زیباییِ زندگی در داشتن برنامه و گاهی تمرّد از آن است تا به عادت دچار نشوم.

و اینک شادم که….مدتهاست آموخته‌ام که از لحظه لذت ببرم.

آموخته ام که بیاموزم تا در دام تکرار نیفتم.
آموخته‌ام که در حسرت دیروز نمانم و نگران فردا نباشم، زیرا دم غنیمت است .
پس عشق را و ایمان را و زندگی را با لذت مصرف می کنم، زیرا در صورت پس انداز کردنشان، مغبون و بازنده خواهم بود.

با مشکلاتم دست و پنجه نرم می کنم و صبوری می‌کنم چون
آموخته‌ام اگر زندگی را سخت بگیری، سخت‌تر می‌شود.

و دیدم که در زندگی‌ام، شعرهای عاشقانه زیادی وجود دارد که باید قدر بدانم.

خوردن یک صبحانه‌ی ساده همراه با همسرم با عشق.
خواندن یک کتاب خوب، که روح و روانم را تازه کند.
قدم زدن همراه با فرزند نازنینم در یک عصر دل‌انگیز پاییزی.
اماده کردن یک میان وعده‌ی خوشمزه برای فرزندم تا در مدرسه شاداب و پرانرژی باشد.
وووووووووووو

زندگی زیباست چشمی باز کن
گردشی در کوچه باغ راز کن

و

درود بر گیله مرد که به ما آموخت، عشق ورای زبان و شهر و قد وبالاست.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن