مطالعه و یادگیری

نویسندگی از دیدگاه‌های متفاوت

نویسندگی از دیدگاه‌های متفاوت

ویلیام زینسر در سال ۱۹۲۲ در نیویورک به دنیا آمد و در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

 نویسنده، منتقد فیلم، ویراستار و چهره‌ای سرشناس است.

او کتابی نوشته است به نام درباره‌ی خوب نوشتن.

در این کتاب خاطره‌ای از یک سمینار، در مورد نوشتن را، برای ما بازگو می‌کند.

ویلیام زینسر در این سمینار به عنوان سخنران دعوت شده است،

تا درباره‌ی  نوشتن به عنوان یک شغل؛

برای معلمان، والدین و فرزندانشان صحبت کند.

وقتی به آن‌جا می‌رسد،

متوجه می‌شود به غیر از خودش،

سخنران دیگری هم آن‌جا حاضر است.

سخنران دوم، دکتر بروک یک جراح متخصص است که به تازگی دست به قلم شده،

چند داستان نوشته و در مجلات مختلف به فروش رسانده است.

هر دو پشت میز می‌نشینند و آماده‌ صحبت و پاسخگویی به سوالات می‌شوند،

و افراد حاضر در سالن هم بسیار مشتاق آغاز گفتگو هستند.

اولین سوال: نویسنده بودن چه حسی دارد؟

دکتر بروک می‌گوید: نویسندگی بسیار جذاب و لذت‌بخش است.

زمانی که از عمل‌های جراحی به خانه بر‌می‌گردد،

خستگی های روزانه‌اش را با نوشتن تخلیه می‌کند.

کلمات هم راه خودشان را پیدا می‌کنند. کار ساده‌ای است.

ویلیام زینسر می‌گوید: نوشتن ساده نیست و تفریح هم نیست.

کلمات هم عموما به سادگی بر قلم روان نمی‌شوند.

کاری دشوار است و گاه در میانه‌اش احساس تنهایی می‌کنی.

من: به نظر من هم نوشتن کار بسیار سختی است،

گاهی ساعت‌ها باید قلم به دست، فکر کنی،

تا ایده‌ای به سراغت بیاید و بعد بارها بنویسی و پاک کنی، بنویسی و پاک کنی،

تا نوشته‌ای را به روی کاغذ ثبت کنی، بعد از ان بارها ویرایش و بازنویسی……..

ولی وقتی نوشته کامل می‌شود، لذتی خاص وجودم را فرا می‌گیرد،

هر چند که نوشته‌ام هنوز خام و نپخته است.

با دکتر بروک هم در بعضی جهات موافقم.

او هر روز جراحی های سخت و طاقت فرسایی انجام می‌داده، کاری که نیاز به دقت و تمرکز فراوان دارد،

پس عجیب نیست که نوشتن  برایش کاری ساده‌تر و لذت بخش است،

و خستگی کار روزانه‌اش را کاهش می‌دهد.

دومین سوال: چقدر لازم است که متن را بازنویسی کنیم؟

دکتر بروک می‌گوید: اصلا مهم نیست.

بگذارید به همان شکلی که بر قلم می‌آیند،

به صف شوند و سر جای خودشان بنشینند.

ویلیام زینسر می‌گوید: بازنویسی، پایه و اساس نویسندگی است.

جمله‌های بازنویسی شده را هم دوباره بازنویسی می‌کنند.

من: بازنویسی و ویرایش لازمه‌ی به وجود آمدن یک متن خوب است.

وقتی متنی را می‌نویسیم،

حداقل باید چند ساعت آن را به حال خود رها کرده،

و بعد بدون تعصب دوباره به سراغ متن برویم،

و اضافات آن را حذف کرده و مطالب بهتری را جایگزین کنیم.

نوشته‌ی تازه مثل قورمه‌سبزی جا نیفتاده است،

پس بلافاصله منتشر نکنیم.

درباره‌ی اهمیت بازنویسی خانم جو ویتال می‌گوید: نویسنده‌ی عالی وجود ندارد؛ بلکه متن عالی وجود دارد که حاصل بازنویسی است.

سومین سوال: روزهایی که سرحال نیستید و کارها خوب پیش نمی‌رود، چه می‌کنید؟

دکتر بروک می‌گوید: نوشتن را کنار می‌گذارم تا اوضاع بهتر شود و سرحال‌تر شوم.

ویلیام زینسر می‌گوید: فکر می‌کنم نویسنده‌ی حرفه‌ای باید برنامه زمانبندی روزانه داشته و به آن متعهد باشد.

من: افرادی که تفننی می‌نویسند، برنامه‌ و هدفی برای خود در نظر نگرفتند،

مانند دکتر بروک رفتار می‌کنند.

هر وقت حالشان خوب بود، می‌نویسند،

و هر وقت حالشان خوب نیست، از نوشتن طفره می‌روند.

اما وقتی کسی نوشتن را به عنوان حرفه‌ی خودش در نظر گرفته،

و در حال انجام دادن کار جدیست، مطمئنا برنامه‌ریزی روزانه داشته،

و به کارش متعهد است.

چهارمین سوال: وقتی افسرده و ناراحت هستید چطور؟ روی کارتان تاثیر نمی‌گذارد؟

آقای بروک می‌گوید: احتمالا چرا. به ماهی‌گیری می‌روم و قدم می‌زنم.

ویلیام زینسر می‌گوید: احتمالا روی کارم اثر نمی‌گذارد.

اگر حرفه‌ی شما نوشتن باشد، مثل هر حرفه‌‌ی دیگری،

یاد می‌گیرید که مستقل از حال درونی خود،

آن را با کیفیت قابل قبول انجام دهید.

من: نوشتن هم اگر به عنوان حرفه و شغل باشد،

مسلما باید در هر شرایطی ادامه داشته باشد مگر شرایط خیلی خاص.

نوشتن برای دکتر بروک به عنوان شغل محسوب نمی‌شود،

پس خیلی راحت چند روزی کنار می‌گذارد تا خودش را ریکاوری کند.

و من که هنوز نویسنده به حساب نمی‌آیم، به نوشتن عادت کرده‌ام.

حتی اگر حالم خوب نباشد، حتما در حد یک پست اینستاگرامی و یا سیاه کردن چند صفحه خواهم نوشت.

پنجمین سوال: آیا شما در جمع‌ها و انجمن‌های ادبی شرکت می‌کنید؟

دکتر بروک می‌گوید: بارها ناشرش او را به جلساتی که نویسندگان و ویراستاران دیگر حضور دارند، دعوت کرده است.

ویلیام زینسر می‌گوید: نویسندگان انسان‌های پرکار و تنهایی هستند،

و به ندرت نویسندگان دیگر را ملاقات می‌کنند.

من: از زمانی که مرتب و بدون وقفه می‌نویسم، وقت زیادی ندارم،

بنابراین  ارتباطاتم بسیار کاهش یافته است؛

چه تلفنی و چه دیداری.

پائولو کوئلیو در کتاب زهیر می‌نویسد: نوشتن یکی از منزوی‌ترین کارهای دنیاست.

این گفتگو برایم بسیار لذت بخش بود،

فکر کردم و نظرم را نوشتم.

شما هم در مورد سوالها فکر کنید.

در حقیقت ما با نوشتن، خودمان را به خواننده نشان می‌دهیم،

البته اگر در نوشته‌هایمان صداقت داشته باشیم.

وقتی خواننده، صداقت را دریافت کند،

مطمئنا جذب نوشته‌های ما خواهد شد.

هر زمان از روز یا شب که می‌توانید، بخوانید و بنویسید.

مهم کارایی شماست،

فرقی نمی‌کند که حتما ساعت خاصی از روز باشد،

مهم این است که آن‌چه را که می‌خواهید بگویید به بهترین شکل بگویید.

بنویسیم و منتشر کنیم تا نوشته‌هایمان متحول شود.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن