مطالعه و یادگیری

چگونه می‌توان خواننده‌ای فعال بود؟

چگونه کتاب بخوانیم اثری از مارتیمرجی.آدلر

چگونه می‌توان خواننده‌ای فعال بود؟

معمولا وقتی کتابی به دست می‌گیریم، رفته رفته چشمانمان گرم شده و خواب به سراغمان می‌آید، مخصوصا اگر روی تخت دراز کشیده یا در مبل راحتی فرو رفته باشیم.

اما عده‌ای هستند که حتی نیمه‌های شب با نور شمع کتاب می‌خوانند و کاملا هشیار هستند.

چرا؟

علت چیست؟

یکی از دلایل موفقیت یا عدم موفقیت در بیدار ماندن تا حدودی به هدفِ کتاب خواندن بستگی دارد.

خوابیدن یا اندیشیدن به مسائل دیگر به غیر از آن چه در کتاب می‌گذرد، به شکست هدف اصلی منجر خواهد شد.

اما حقیقت مهم این است که معمولا آدم‌ها نمی دانند که چگونه خواننده‌ی پویا و فعالی باشند و در حین خواندن، فکر خود را درگیر مطالبی می‌کنند که هیچ فایده‌ای ندارد.

چه‌کار کنیم تا خواننده‌ی پویا و فعالی باشیم؟

اولین کار این است که هنگام خواندن کتاب، چهار سوال مهمی را که در زیر آمده، از خود بپرسیم و به دنبال جواب صحیح و روشنی باشیم.

۱- به طور کلی کتاب راجع به چه موضوعی است؟

۲- چه چیزهایی و چگونه در جزئیات مطرح شده است؟

شما باید تلاش کنید تا عقاید و نظریات نویسنده و پیام ویژه‌ی او را کشف کنید.

۳- آیا تمام یا بخشی از کتاب واقعیت دارد؟

وقتی کتابی را جدی می‌خوانید باید بتوانید عقیده‌ی خود را در مورد آن بگویید. فقط فهمیدن فکر نویسنده کافی نیست.

۴- آیا مطالب کتاب اصلا اهمیت دارد؟

چرا نویسنده فکر می‌کند دانستن این‌ها مهم است؟ 

آیا دانستن مطالب کتاب برای شما مهم است؟

در این صورت از کتاب، کلی اطلاعات گرفته‌اید، فکر و ذهن شما نیز روشن شده است.

این چهار سوال، قواعد اصلی خواندن را تشکیل می‌دهد و خواننده‌ی پویا را از خواننده‌ی ایستا متمایز می‌کند زیرا خواننده‌ی ایستا هیچ سوالی مطرح نمی‌کند.

چگونه می‌توان بر کتابی احاطه داشت؟

با یادداشت‌ برداری

چرا یادداشت برداری مهم است؟

۱- این کار شما را بیدار و هوشیار نگه‌می‌دارد.

۲- اگر خواندن پویا باشد با اندیشیدن همراه است و اندیشه باید خود را در نوشتار و گفتار نشان دهد.

بعضی‌ می‌گویند: می‌دانم چه فکر می‌کنم ولی نمی‌توانم بنویسم. چنین افرادی معمولا نمی‌دانند چه فکر می‌کنند.

۳- یادداشت کردن نظریاتِ خواننده بر روی کتاب، باعث می‌شود که افکار نویسنده را به خاطر آورید.

روش‌های گوناگون یادداشت نویسی:

۱- خط کشیدن روی مطالب اصلی یا عبارات مهم و موثر.

۲- کشیدن خطی عمودی بر حاشیه‌ی صفحات برای تاکید مطلبی که قبلا زیرشان خط کشیده‌اید.

۳- گذاشتن ستاره یا علایم  بر حاشیه‌ی صفحات، تا کردن گوشه‌ی صفحات  یا گذاشتن نشانِ کتاب لای صفحات کتاب؛ که هر وقت خواستید بتوانید به صفحه‌ی مورد نظر دسترسی داشته باشید.

۴- نوشتن عدد و یا شماره‌ی صفحات در حاشیه‌ی کتاب، که نشان دهنده‌ی ارتباط  یا تضاد مطالب ان صفحات با هم است. 

۵- نوشتن در حواشی یا بالا یا پایین صفحات. 

از صفحات سفید پایانی کتاب برای ثبت نظرات خود استفاده کنید.

از کتاب‌هایی که می‌خوانید خلاصه‌نویسی کنید. زیرا خلاصه‌نویسی، مبین فهم خواننده از کتاب خواهد بود.

و یادداشت برداری مستلزم این است که مالکیت کتاب از آنِ خودتان باشد.

با این که این نوع خواندن سخت است ولی برای عادت کردن به یک راهی، چاره‌ای جز انجامِ آن ندارید.

به قولی کار نیکو کردن از پر کردن است.

هر مهارتی که ایجاد می‌شود، در پیشینه‌ی آن؛  عادت، تکرار و استمرار با قدرت تمام ایستاده است.

مارتیمر مثال جالبی می‌‌زند می‌گوید:

خواندن مانند ورزش اسکی است. اگر اسکی توسط فرد ماهری انجام شود، دارای حرکتی زیبا و موزون خواهد بود.

ولی شخص ناوارد آن را ناشیانه  انجام می‌دهد.

یادگیری خوب خواندن نیز کار مشکلی است و فرق آن با اسکی این است که اسکی کاری بدنی است و با تمرین می‌توان آن را به طور خودکار انجام داد.

اما خواندن یک فعالیت ذهنی است شاید خیلی سخت باشد ولی کسی که این کار را انجام دهد یاد می‌گیرد که بهتر بخواند.

 

ادامه دارد.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

    1. ممنونم اقای قائدی عزیز. بله کاملا درسته
      لطف کردید که خوندید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن