یادداشت نویسی روزانه

اشتیاق باعث موفقیت می‌شود یا موفقیت باعث اشتیاق؟

چند ماهی است کتاب “شکست بخورید و برخیزید” به قلم اسکات آدامز را خریداری کرده‌ام؛

ولی هنوز فرصت نکرده بودم تا کتاب را به دست بگیرم و مشغول خواندن شوم.

تا این که هفته‌ی پیش استارت آن را زدم.

با یک مرور کلی به نظرم آمد که کتاب جالبی است،

ولی در فصل سوم به مطلبی برخورد کردم که با تفکر من در تضاد بود.

اسکات آدامز می‌گوید:
اشتیاق چرند است.
بیش از آن که اشتیاق باعث موفقیت شود، موفقیت باعث اشتیاق می‌شود.

همیشه تصورم این بود که شور و اشتیاق سوزان باعث می‌شود که:

در کارهایمان گام به گام پیش رفته و موانع را از سر راه برداریم،

و برای دست‌یابی به اهداف، با مشکلات دست و پنجه نرم کنیم.

ولی زمانی که این کتاب را خواندم، تمام تصورات چندساله‌ام دود شد و به هوا رفت.

برای این که به جواب درست و قانع‌کننده‌ای برسم،

ابتدا از پسر کوچکم این سوال را پرسیدم.

پسر کوچکم ۱۳ ساله است و برای من حکم یک مشاور را دارد،

بسیاری از جوابهایش گره از مشکلات فکری مرا باز می‌کند.
او خیلی راحت و سریع سوال مرا جواب داد.
گفت : [موفقیت باعث اشتیاق می‌شود؛ صبر کن تا یه مثال بزنم.

یک روز دو تا از تیم‌های فوتبال، مشغول بازی در حیاط مدرسه بودند، دروازه بان یکی از تیم‌ها نیومده بود،

چون قدم از همه بلندتر بود، به من گفتند، تو در دروازه بایست.

من در چارچوب ایستادم و اجازه ندادم که هیچ توپی وارد دروازه شود؛

آن روز خیلی تشویق شدم، به خاطر همین تشویق‌ها و موفقیت کوچکی که کسب کردم،

مشتاق شدم که دروازه‌بانی را ادامه دهم].
جوابش خیلی ساده و متقاعد‌کننده بود.

درباره‌ی علاقه‌ام به نوشتن فکر کردم که،

آیا شور و اشتیاق مرا به جلو حرکت‌ می‌دهد یا خرده موفقیت‌ها در نوشتن و در پی آن تشویق‌های اطرافیان؟

یا دیدن موفقیت‌های دیگران در این عرصه باعث شده که من شور و اشتیاقم بیشتر شده،

در این مسیر قدم بردارم و از سختی‌های راه نهراسم؟

خیلی فکر کردم و افکارم مرا به  درس و مدرسه و زنگ انشاء برد.

من هیچ وقت نوشتارم خوب نبود، هر وقت انشاء داشتیم،

انگار برای من شکنجه‌ی روحی و جسمی بود.

همیشه انشاء مدرسه‌‌ام را با کمک برادرم می‌نوشتم.
این‌ها گذشت.

سال ۹۶ در کلاس لایف کوچینگ استادی شرکت کردم.

باید تمریناتی را انجام می‌دادیم.

یکی از این تمرینات، خلاصه نویسی از کتاب یا سخنرانی استاد بود.

من این تمرین را انجام می‌دادم و باز خوردهای خوبی می‌گرفتم،

پس نتیجه گرفتم که موفقیت‌ها و به دنبال ان تشویق دوستان،

باعث اشتیاق بیشتر من شده بود و اشتیاق با خودش،
انرژی زیاد، عزمی راسخ و مبارزه با موانع را به همراه آورده بود.

در یک پست اینستاگرامی، این سوال را مطرح کردم تا نظر دوستان دیگر را بدانم.

اکثریت عقیده داشتند که موفقیت باعث اشتیاق می‌شود.

و تعدادی هم هر دو را لازم و ملزوم یکدیگر دانسته بودند.

دو تا از دوستان، اشتیاق و موفقیت را همانند دو بال برای پرواز ضروری می‌دانستند و نوشته بودند،

که اگر هر کدام نباشد، اوج گرفتن ممکن نیست؛

لمس موفقیت و کسب اشتیاق‌.

اسکات آدامز در پاراگراف دیگری از فصل سوم می‌نویسد:

اشتیاق به سادگی ممکن است نشانه‌ای از استعداد باشد.
اشتیاق محصول فردیِ دانستنِ،

این امر است که یک فرد می‌تواند در یک کار موفق شود.

این فصل از کتاب، درس بزرگی برای من داشت.

تمام مطالب کتاب‌ها، الزاما درست یا غلط نیستند.

هر مطلبی که گفته می‌شود یا نوشته می‌شود، نباید کورکورانه بپذیریم؛

هر چند در این مورد، اشتباه از تفکر من بود،

ولی با بهره‌گیری از نظر دوستان و اطرافیان و عمیق شدن در تجربیات زندگی،

به آن‌چه که درست است، دست پیدا کردم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن